ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

سفر روانکاوی شامل چه اقیانوسهایی است؟ (۲۵)
بله ما و کل زمینمان جزو آن “خورده” جرمی هستیم که علاوه بر زمین، عطارد، زهره، مریخ، زحل، اورانوس و نپتون را در بر می گیرد! یعنی اگر قرار بود اعداد را گرد کنند، راحت می توانستیم حذف شویم، و مانند سیاهچاله ها، جزو “نیستی” های جهان باشیم. اما تازه در آن خرده ها هم، بیشتر جرم مربوطست به غولهای گازی، که غیر از مشتری، شامل زحل، اورانوس و نپتون می شود. غولهای گازی که با وجود قمرها و رنگهای متنوع و الوان، و بادهای عظیمی که سرعتشان ممکن است تا دوهزار کیلومتر در ساعت برسد، با فروتنی و آرامش
ادامه مطلب
مدرسه لکانی: زنده کننده مدارس روزگار باستان
می دانید که مدارس روزگار باستان به تدریج متروکه شدند. آنها مدارسی بودند که شاگردان می آمدند تا به سخنان افراد گوش بسپارند. آنها چیزی بودند که لکان وقتی مدرسه خودش را پایه گذاری کرد، «مأمن و پناهی از تمدن و ناخشنودی هایش» نامید. او به مدرسه خودش بر اساس مدلی از مدارس روزگار باستان نگاه می کرد: پناهگاهی از تمدن و ناخشنودی هایش. وقتی ما افلاطون را می خوانیم روشن است که شور و اشتیاقی در اطراف و اکناف مدارس وجود داشته – مردمان می خواستند بدانند که آیا عیاش ها و خوش گذران های زمانه به سقراط گوش
ادامه مطلب
سفر روانکاوی شامل چه اقیانوسهایی است؟ (۲۶)
اما روی همین کره خاکی با آن ماه فسکی و آبله گونش، هستند آدمیانی که اندازه ایگویشان از کل منظومه شمسی بزرگتر است، چرا که عشقی راستین را در زندگی تجربه نکرده اند تا ایگویشان را اندکی کوچک کند. آیا یکی از بزرگترین عشقهای زمینی، عشق مولانا به شمس نیست؟ عشقی که باعث می شود مولانا خود را حتی در اندازه غلامی “شمس” هم نبیند، و بجایش بگوید: من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو حالا
ادامه مطلب
اورفئوس و اوریدیس(اورفه و اوریدیسه)
خدایان نخستین،موسیقیدانان و نغمه سرایان اعصار بسیار کهن بودند. آتنا در این رشته نام و شهرتی نداشت،امّا این الهه فلوت را ابداع کرد،هر چند که هیچ گاه آن را ننواخت. هرمس چنگ را ساخت و آن را به آپولو داد که به صدا در بیاورد،و صدا به حدّی دلنشین و شاد و هماهنگ بود که وقتی آن را در کوه اولمپ نواخت تمامی خدایان از خود بی خود شدند.هرمس حتی نی چوپانی را هم برای خود ساخت و آهنگهای سحرآمیزی از آن بیرون آورد.پان نی را از ساقه نی ساخت و با آن آهنگهایی نواخت که چون نوای بلبلان در
ادامه مطلب
داردریادلان (اوتوپیا)
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود و سحر آمیز آسمان، شهری بود در انتهای دنیا که مردمانش عاشق دریا بودند، و دریا هم عاشق آنها بود. گاهی که کسی غمی داشت، درد دلی داشت، دلش شکسته بود، روحش خسته بود، می رفت کنار دریا می نشست و با دریا حرف می زد. دریا هم خوب گوش می کرد، سوالاتش را جواب می داد، و وقتی دلش را خوب می تکاند راهی اش می کرد. در این شهر هیچ کس با هیچ کس دیگر رقابتی نداشت. دریا واسه همه ماهی داشت، برای همه فضای گردش داشت، و هیچ کس هم
ادامه مطلب
دارالمجانین!
شهری بود در رشته کوه پیرنه بین فرانسه و اسپانیا و در نزدیکی قله کوه آنتو که آن را دارالمجانین می گفتند؛ چرا که تمام بیماران لاعلاج روانی را از سراسر دنیا به آنجا می فرستادند. در واقع کل شهر بیمارستانی عظیم بود با برج و باروهایی بلند و نور افکن هایی خفن و نگهبانان خوش آب و رنگ که ۲۴ ساعته پاس می دادند. این بیمارستان – شهر بر لبه صخره ای مشرف بر دره ای عمیق بنا شده بود و به همین جهت کسانی که در آن محبوس بودند برای فرار دو راه بیشتر پیش رو نداشتند: یا
ادامه مطلب