ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

اودیسه لکانی (بخش اول)
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند سفر اودیسه وار انسان، یعنی سفری توام با آوارگی، سفری که اگر بخت آن را داشته باشی که به وطن هم بازگردی، آن را چون گذشته نخواهی یافت. از این روست که هر سفری سفری است بی بازگشت، خاصه وقتی بی نهایت و ابدیت را نشانه رفته باشی، چون کوبریک در اودیسه فضایی ۲۰۰۱، یا چون حافظ، در قدم گذاشتن به بی نهایت زبان، و عبور از مرزهای آن. اما سفر بشر از آدم نمایانی با هیاتی پوشیده از مو، وحشی و
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش دوم)
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست اما آیا در آثار فروید حضور پدری که جلوی ژویی سانس بی حد و حصر کودک را می گیرد و اولین بار «بزرگ دیگری» را در روح او تشکل می بخشد، و ناخود آگاه را (که به قول لکان «گفتار بزرگ دیگری است»)، منحصر به همان چند اثری است که به آنها اشاره شد، یا بایستی اذعان کنیم هر گاه از روانکاوی صحبت می کنیم، از ناخودآگاه نیز سخن می گوییم، و از بزرگ دیگری، و به این ترتیب از پدر؟ پرسش در
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش سوم)
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست جای شگفتی نیست که فیلم کوبریک که «بزرگ دیگری» را هدف گرفته، همزمان چون تراژدی اوریپید، داستان متامورفوزهای متوالی هم باشد، چه برای هر متامورفوزی، شاهد و مخاطبی لازم است. طرفه اینجاست که کشف داروین در مورد متامورفوز تبار انسان، بیش از همه اصحاب کلیسا را آشفته کرد: کسانی که شغلشان علی الظاهر پاسداری از شأن بزرگ دیگری است. البته این خود سخن طنز آمیز لکان را به یاد می آورد که می گوید: «تنها کسانی که به خدا اعتقاد ندارند کسانی هستند که از
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش چهارم)
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بام عرش می آید صفیرم کانت جمله معروفی دارد: «دو چیز احترام مرا بر می انگیزاند: یکی آسمان پر ستاره بالای سرم، و دیگری قانون اخلاقی در درونم». اما آیا اگر به مانند حافظ توان آن را داشته باشیم که جهان را نه از منظر خودشیفتگی، بلکه از بام عرش بنگریم، چیزی برونی ترین لایه جهان را با درونی ترین نقطه یا سائقها و سویدای دل آدمی، مانند نوار موبیوس، به هم نمی پیوندد؟ کهکشان راه شیری که منظومه شمسی خرد ما را در خود جای داده، همچون کهکشانهای دیگر دور
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش پایانی)
بعد از این روی من و آینه وصف جمال که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند اما بگذارید برای لحظه ای از آسمان و هفت فلک به زمین باز گردیم، و به آنچه که فکر می کنیم بی واسطه ترین چیزی است که آن را تجربه می کنیم: من خود، و تن خود. منی که در مرحله آینه ای از «تصور» تصویر یکی شده تن شکل گرفته است. اما آیا اینها به راستی بی واسطه تجربه می شوند، یا دورترین چیز به ما، «من» ما و «تن» ماست؟ چنان که از اظهار نظر نزدیک ترین افراد در مورد خودمان
ادامه مطلب
پرسش و پاسخ‌هایی در حوزه روانکاوی لکانی (۱)
– چرا در کشورهای کمتر توسعه یافته، اقبال و توجه به دارودرمانی و روانپزشکی بیشتر است تا روانکاوی؟ – پاسخ به نوع رابطه خاصی که بین روانپزشک و مراجعینش وجود دارد بر می گردد: رابطه روانپزشک و بیمار، در واقع بازتولید کننده روابط فئودالی ارباب – بنده است، که به دوران پیش از روشنگری باز می گردد. در حالی که روانکاوی فرزند روشنگریست، و سعی در انحلال چنان روابطی دارد. این موضوع حیاتی به روشنی در دوگانه “ازخودبیگانگی-جدایی” لکان مورد توجه قرار گرفته است. – پس امکان تبدیل روانکاوی به چیز دیگری نیز در این کشورها وجود دارد؟ – بله،
ادامه مطلب