اودیسه لکانی (بخش اول)
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند سفر اودیسه وار انسان، یعنی سفری توام با آوارگی، سفری که اگر بخت آن را داشته باشی که به وطن هم بازگردی، آن را چون گذشته نخواهی یافت. از این روست که هر سفری سفری است بی بازگشت، خاصه وقتی بی نهایت و ابدیت را نشانه رفته باشی، چون کوبریک در اودیسه فضایی ۲۰۰۱، یا چون حافظ، در قدم گذاشتن به بی نهایت زبان، و عبور از مرزهای آن. اما سفر بشر از آدم نمایانی با هیاتی پوشیده از مو، وحشی و