ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

دارالحقیقه!
با شنیدن نام دارالحقیقه هر کسی ممکن است با خودش فکر کند: ای بابا! من دیگر در این شهر بوده ام! شهری که در آن حقیقت زندگی می کند و هر از چند گاهی به بهانه های مختلف آن را به دار می کشند. اما صبر کنید و کمی دندان به جیگر بگیرید تا برایتان توضیح بدهم. حقیقت این است که در دارالحقیقه تا به حال هیچ کس نبوده، مگر به مدتی کوتاه. اصولا این تنها شهری است در بین شهرهای دارنامه که «افراد ساکن» در آن معنا ندارد، چون هیچ کس طاقت ندارد بیشتر از چند روز در آن
ادامه مطلب
دارالعالمان!
یکی بود یکی نبود. امروز که می خواهم داستان دارالعالمان را برایتان بگویم، بایستی کمی در تاریخ به عقب برگردم: به زمانی که دارالعالمان شهری خواهر و متجاوز داشت به نام دارالخالیان. بین این دو شهر چنان که افتد و دانی، مانند بسیاری از شهرهای همسایه دیگر، از قرنها پیش آتش کینه و عداوت شعله ور بود. این همه در حالی بود که ساکنین این دو شهر شباهتهای فراوانی با هم داشتند، که مهمترینش ارزش فوق العاده ای بود که به کسب علم و دانش در آنها داده می شد، به نحوی که ارزش آن از نان شب هم واجب
ادامه مطلب
دارالبیضه!
یکی بود یکی نبود. شهرکی بود به نام دانشگاه که در منطقه ای کوهستانی و نزدیک به دریا نضج گرفته بود؛ ماجرای شکل گیری این شهرک چنین بود که در ابتدا عده ای از افراد داعش که از جنگ و خونریزی و جنایت های یکنواخت خود و همکارانشان به ستوه آمده بودند به منطقه ای کوهستانی فرار کردند و شهرکی ساختند و اسم آن را داعشگاه گذاشتند. کم کم در طول زمان داعشگاه به جهت سهولت تلفظ به دانشگاه تغییر نام یافت اما ماهیت آن تغییری نکرد؛ همچنان داعشیان که دیگر با کسی نمی جنگیدند در محوطه شهرک خود برای
ادامه مطلب
دارالاوهام!
دهستانی بود در انتهای گوش داخلی گربه ای که ایران نامیده می شود به اسم بیداران، با مردمانی زنده دل، کوشا و توانا. اما اشتباه نکنید: نگفتم بیدار دل. اسم این دهستان از بیداردلی مردمانش منشا نمی گرفت. این مردمان بیماری ای داشتند: – تا آنجا که از پدرانشان شنیده بودند و یادشان می آمد قرنها بود که اینطور بود – آنها شبها خوابشان نمی برد. این موضوع مشکلات عدیده ای را پدید آورده بود: دل درد، دردهای استخوانی، ناراحتی معده، بزرگی هیپوفیز، کلفت شدن زند زبرین. خلاصه جانم برایتان بگوید. هر جور طبیب و دکتر هم به این دهستان
ادامه مطلب
دارالکتبیه!
یکی بود یکی نبود. طوطیان شکر شکن و میر آخوران دولپی خوار و آدمیان مردم خوار چنین روایت کنند که شهری بود پشت کوه های قفقاز که مردمانش عاشق و دلباخته کتاب خواندن بودند، زیاد هم ککشان نمی گزید که دیگران به آنها پشت کوهی می گویند. از نظر خودشان که کوه، صاف روبرویشان بود و بایستی جلو کوهی به حساب می آمدند. آنها به درستی فکر می کردند که اصطلاح پشت کوهی ساخته و پرداخته آنانی است که عشق آنها به کتاب را بر نمی تابند. در این شهر نوزادان بلافاصله پس از قان و غون، خواندن کتابهای تصویری
ادامه مطلب
دارالبقاء (زوتوپیا)
یکی بود یکی نبود. سالها پیش از این که شهر استخر محل زندگی آدمیان شود و چنین نامی به خود بگیرد، محل زندگی حیواناتی بود که از افکار موجودات دوپا به تنگ آمده بودند، و از ترس اعمال آنها و برای دفاع از خود در برابر این جانور، اول بار در این محل به دور هم جمع شدند و نام آن را دارالبقاء گذاشتند، چون همگی آنها موجودات جاندار مهربان و اکثرا دست آموزی بودند که پیش از این در سریال راز بقاء  نقشی هر چندجزئی  – مانند پشه –  ایفاء کرده بودند. مجلسی به نام مجلس موسسان برای تعیین
ادامه مطلب