ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

آموزه من (۱۰)
– فکر می کنم شما موضع مرا در این مورد می دانید، اما اگر نمی دانید، در موقعیتی هستم که آن را برایتان بهتر روشن کنم. قاطی کردن سوژه با پیام یکی از ویژگیهای بزرگ تمام چیزهای ابلهانه ایست که در مورد به اصطلاح فروکاستن زبان به ارتباط دارد گفته می شود. کارکرد ارتباطی هرگز مهمترین سویه زبان نبوده است. این نقطه شروع من بود. فون فریش فکر می کند که زنبورها واجد زبان هستند (۱) چون آنها چیزهایی را به همدیگر انتقال می دهند. این درست از همان قماش چیزهایی است که مردم گاه به گاه می گویند وقتی
ادامه مطلب
آموزه من (۱۱)
– از من می پرسند چرا من در مورد سوژه صحبت می کنم، چرا من به فرض آن را به فروید اضافه کرده ام. آن [سوژه] تمام چیزی است که در فروید در موردش صحبت کرده می شود. اما به روشی سبعانه و آمرانه مورد صحبت قرار می گیرد. آن یک نوع کار بولدوزری است، و تمام آنچه را سعی کرده اند در مورد سوژه هزاران سال در سنت فلسفی بپوشانند دوباره به زندگی بر می گرداند. -اوضاع اینجوری است که وقتی دست روی موضوعات مشخصی می گذارید، می فهمید که کسی قبلا روی آنها ادعا دارد. یکی از مردمانی
ادامه مطلب
حد نهایی پرواز انسان…
یادم هست در اولین کتابم «روشهای علمی و کاربردی مطالعه» جمله‌ای از بنجامین دیسرائیلی وجود داشت که در آن زمان خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد، گویی گل سرسبد جمله‌های کتاب بود که خیلی از جمله‌های من که در آن زمان جوان نورسته‌ای بودم ارزش داشت، و نکته حیرت‌آور این است که اکنون بعد از بیش از سی سال که از چاپ آن کتاب می‌گذرد، هنوز هم تاثیر این جمله بر من وجود دارد. دیسرائیلی می‌گوید: «افکار عالی را در خود پرورش بده، چرا که هیچگاه از افکار خود بالاتر نخواهی رفت…» در تمام این سالها، شاهد بوده‌ام که چه
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش اول)
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند سفر اودیسه وار انسان، یعنی سفری توام با آوارگی، سفری که اگر بخت آن را داشته باشی که به وطن هم بازگردی، آن را چون گذشته نخواهی یافت. از این روست که هر سفری سفری است بی بازگشت، خاصه وقتی بی نهایت و ابدیت را نشانه رفته باشی، چون کوبریک در اودیسه فضایی ۲۰۰۱، یا چون حافظ، در قدم گذاشتن به بی نهایت زبان، و عبور از مرزهای آن. اما سفر بشر از آدم نمایانی با هیاتی پوشیده از مو، وحشی و
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش دوم)
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست اما آیا در آثار فروید حضور پدری که جلوی ژویی سانس بی حد و حصر کودک را می گیرد و اولین بار «بزرگ دیگری» را در روح او تشکل می بخشد، و ناخود آگاه را (که به قول لکان «گفتار بزرگ دیگری است»)، منحصر به همان چند اثری است که به آنها اشاره شد، یا بایستی اذعان کنیم هر گاه از روانکاوی صحبت می کنیم، از ناخودآگاه نیز سخن می گوییم، و از بزرگ دیگری، و به این ترتیب از پدر؟ پرسش در
ادامه مطلب
اودیسه لکانی (بخش سوم)
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست جای شگفتی نیست که فیلم کوبریک که «بزرگ دیگری» را هدف گرفته، همزمان چون تراژدی اوریپید، داستان متامورفوزهای متوالی هم باشد، چه برای هر متامورفوزی، شاهد و مخاطبی لازم است. طرفه اینجاست که کشف داروین در مورد متامورفوز تبار انسان، بیش از همه اصحاب کلیسا را آشفته کرد: کسانی که شغلشان علی الظاهر پاسداری از شأن بزرگ دیگری است. البته این خود سخن طنز آمیز لکان را به یاد می آورد که می گوید: «تنها کسانی که به خدا اعتقاد ندارند کسانی هستند که از
ادامه مطلب