ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

بازگشت پرغرور ساجده بانو والده مکرم بچه ها از زیارت عتبات عالیات

(قسمت اول)

ساجده بانو والده معظم بچه ها صبح علی الطلوع از زیارت عتبات عالیات برگشت. سالی یک بار کاظمین و کربلا روی شاخش است. ما هم که بخیل نیستیم، همین که می رود و عقده دلش را باز می کند تا در این وانفسای وبا و آبله و تراخم غمباد هم نگیرد، از سرمان زیاد است. آمیرزاحسن دواچی می گوید حالا که هنوز اسرار کتاب موسیو فروید آشکار نشده، این قبیل مسافرتها روی والده بچه ها اثرات عظیم تراپوتیک دارد. ما که نفهمیدیم تراپوتیک یعنی چه، ولی از قرار با پولتیک بی ارتباط نباشد.
این والده بچه ها عادتهای خاصی هم دارد که ما در جمعیت نسوان زیاد ندیدیم. از جمله اینکه کریم قاطرچی می گوید در راه چند بار که چشم اغیار و نامحرم را دور می بیند (کریم آقا از بستگان است) ، چارقدش را به کلی باز می کند و زلفش را از پنجره درشکه به باد می دهد. اصلا هم فکر نمی کند یک ننه مرده ای ممکن است از همین طریقه گرفتار و سودایی شود. به قول شاعر شیرین سخن شیرازی:
زلف بر باد مده تا ندهی بربادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
ما هم به عنوان آدم مکتب رفته و کتاب خوانده که نمی توانیم امل بازی دربیاوریم و عارض شویم. خداییش والده بچه ها آنقدر هم عفیف است که همانطور که در گراورش هم معلوم است از آینه هم رو می گیرد. فقط یک دفعه که کسی سرزده به خانمان وارد شده و والده خانم سرش برهنه بوده، آنقدر هول ورش می دارد که، حرجی نیست، بیچاره چه کند…

کانال مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparva


(قسمت دویم)

میرزا ابوالفتح خان که به چشم چرانی و لعیتک بازی شهره شهر است، خانمش را در خانه حبس می کند. ما که بحمدالله، چشم شیطان کور، از این عادات رذیله و قبیحه نداریم. زنمان را لازم باشد بلاد افرنجیه هم می فرستیم. اما ساجده بانو عادت دیگری دارد که این یکی چیزی نیست و پیش آن لنگ می اندازد. همیشه چند فرسخی کاظمین که می شود به کریم آقا می گوید تو بیا در اتاقک بنشین و افسار کره اسبها را بده به من. بعد هم چنان اسبان نزار و نحیف را به یورتمه وا می دارد که تا به حال دو بار چرخ درشکه در رفته. حالا شانس آوردیم سفر عتبات بود، و آقا خودش حافظ والده بچه هاست. یک دفعه که سر کریم قاطرچی طوری شکسته که خون از سرش فواره زده. خدا به سر شاهد است اگر اتفاقی برایش می افتاد معلوم نبود چه خاکی به سرمان باید می ریختیم و جواب هفت سر عائله اش را چطور بایستی می دادیم.
حالا هم بهتر است این قلم و دوات را کنار بگذاریم و به نصیر خان بگوییم پیش از شال و کلاه کردن و پالتو و گتر و گالش پوشیدن و رفتنمان به محکمه، برای والده بچه ها، اسفندی دود کند. چه کنیم چشم شور زیاد است. همین پارسال بود که چو انداخته بودند والده بچه ها یک پایش اینجاست و پای دیگرش کاظمین و کربلا. سر هفته نکشید که وبا گرفت. خدا را شکر که از چشم زخم جان به در برد. وگرنه ما می ماندیم و حوضمان و چند تا بچه صغیر قد و نیم قد. والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین.

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی