اگر فکر می کنید با صداهای اضافه و فضولات نمی شود یک سمفونی در نهایت زیبایی خلق کرد کتاب تنهایی پرهیاهو/ بهومیل هرابال/ پرویز دوایی/ کتاب روشن/ چاپ ششم ۱۳۸۷ را بخوانید:
«ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها هنگامی جوهر خود را بروز می دهیم که در هم شکسته شویم»
«[ما و موشها] موجوداتی که باهم یک خاصیت مشترک داریم و آن نیاز شدیدمان به ادبیات است، با رجحانی خاص نسبت به گوته و شیلر، با جلدهای تیماجی. زیرزمین من پر است از چشمان ریز درخشان و صدای خرت خرت جویدن کتابها»
«… جنگ بزرگ موشها برای بدست آوردن حق مالکیت مطلق بر تمامی زباله هایی که در فاضلابها [ی پراگ] جریان داشت»
«به سرو صداهای خیابان گوش سپردم، به موسیقی ملموس زیبای خیابان، فش فش آبی که در زیر پنج طبقه ساختمان مدام بالای سرما جریان داشت، صدای کشیده شدن زنجیر سیفونها، هوهوی دوردست جریان فاضلاب در کانالهای زیر شهر، و حالا که لژیون مگسهای قصابی پاپس کشیده بودند، صدای ضجه و شیون و جیر جیر اندوهگین دو سپاه جنگاور موشها که در سرتاسر کانالهای شهر پراگ در نبردی سهمگین برای تفوق کامل بر همه کانالهای شهر ، هنوز و همچنان درگیر بودند »