به نظر می رسد که طبیعت برای زوایا و اعماق حیات فردی و اجتماعی انسانی که از دیده ها پنهان است، آینه ای فراهم کرده است، به نحوی که هر آنچه در آدمی نامرئی و ناملموس است، در آئینه طبیعت قابل مشاهده و ردیابی است. آیا بخشی از رهایی و بهجتی که در دامان طبیعت حس می کنیم، به دلیل وجود این آئینه عظیم نیست که بخشهای نادیدنی ما را هم به ما نشان می دهد، و هر چند برای لحظه ای به ما کمک می کند که از وجود “غائب” خود، کمتر غائب باشیم؟
در حیات اجتماعی، آدمیان توسط پیوندهای لیبیدویی، که مانند طنابی نامرئی آنها را بهم می پیوندد، به هم متصل می شوند (نامرئی بودنی که خود منشاء بسیاری از سو.ءتفاهمات در روابط بین آنهاست).
اگر این طنابها می خواستند مرئی باشند، به مانعی برای حرکت بدل می شدند. در طبیعت، موجوداتی ثابت وجود دارند، که نقطه اوج تجلی نیروهای حیات (اروس) هستند، و در آنها طنابهای لیبیدویی شکل مرئی به خود گرفته اند…