ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

دوره “مکتوبات لکان از مسیر تعبیر رویاهای فروید” |جلسه دوم| مورخ ۱۴۰۱/۱۱/۶| بخش اول
مکتوبات لکان از مسیر تعبیر رویاهای فروید دکتر فرزام پروا جلسه دوم بخش اول مورخ ۶ بهمن ماه ۱۴۰۱    
ادامه مطلب
دیار ادبار (بخشی از کتاب چهره‌ها و مهره‌ها)
(از مجموعه “چهره ها و مهره ها”، بخشی از مجموعه آثار چاپ نشده دکتر مهدی پروا ) برای ملتی که ۱۱۷ سال پس از انقلاب مشروطه و صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه (۱۳ مرداد ۱۲۸۵)، همچنان در جستجوی مشروطیت است، اطلاع از تاریخ خود یک ضرورت است. در این سلسله یادداشتها، نویسنده به ترسیم اوضاع فرهنگی اجتماعی ایران، بین سالهای ۱۳۱۳ تا حدود ۱۳۳۰ ، سالهای مقارن جنگ جهانی دوم، می پردازد. اوضاعی که به مدد دانش نوین، در طول سالها قدری تغییر کرد. اما امروزه که باغ دانش و تخصص کرم گذاشته، پزشکی و درمان به دوران ماقبل
ادامه مطلب
قلم افتاد (بخشی از کتاب چهره‌ها و مهره‌ها)
بخش اول درک چندانی از زندگی در این جهان فانی نداشتم مرا در ننو که نوعی گهواره بود می گذاشتند و گاهگاهی که مادر مهربانم فرصتی می یافت برای ما اشعاری زمزمه می کرد. اینکه میگویم فرصتی می یافت بدین منظور است که تعداد فرزندان خانواده ما نسبتا زیاد بودند و رسیدگی و ضبط وربط این عده با مادرم بود. بنابراین این انسان بزرگوار وپاک سرشت بایستی عادلانه وقتش را بین همه ما تقسیم کند و ضمنا به سایر کارهای خانه هم برسد. پدران آن موقع هم کاری به کار خانه یا بچه ها و یا کمک به خانم خانه
ادامه مطلب
غرور بیجا (بخشی از کتاب چهره‌ها و مهره‌ها)
بخش اول سقراط فیلسوف و عارف یونانی (۱) تا قله “من نمی دانم”صعود کرد. او گفت جان عزیز است، ولی قانون از جان عزیزتر است (۲). دوستم می گفت پس از سالها رنج و زحمت، مدیر شرکت توریست ایران شدم (۳)، با همه فروتنی هایی که در زندگی داشتم، فکر کردم مدیر واردی هستم و دیگر نیازی به بالا بردن معلومات خود نمی دیدم. قله جبال “نمی دانم” چندان مفهومی نداشت در نتیجه دسته گلی به آب دادم که چون مسئولیت سرم می شد با برنامه ای مدون آن را حل کردم و بعد عهد کردم تا اطلاع کافی به
ادامه مطلب
گرگ‌های ازنا (بخشی از کتاب چهره‌ها و مهره‌ها)
بخش نخست حالی درون پرده بسی فتنه می رود تا آن زمان که پرده برافتد، چه ها کنند حافظ در دی ماه سال ۱۳۳۷ خورشیدی، در سرمای زمستان و یخ بندان آن سال، که اتفاقا زمستانش یک زمستان بسیار سرد و پربرف بود، عازم ازنا گردیدم. من در خطوط لوله شرکت ملی نفت ایران استخدام شده بودم و برای خدمت بکشورم و همنوعانم، شور و شوق عجیبی داشتم. درباره آدمیان مطالعاتی داشتم لیکن در اجراء بسیار کوتاه می آمدم و در روابط اداری با همکاران اغلب دچار مشکلاتی می شدم. در هر حال قرار بود نهایتا به عنوان معاون اداری
ادامه مطلب
نوروز (بخشی از کتاب چهره‌ها و مهره‌ها)
بخش اول خوش آن روزی که باهم می نشستیم قلم بر دست، کاغذ می نوشتیم قلم افتاد، مرکب رنگ آب شد دل کافر بحال ما کباب شد! من در سال تحصیلی۳۳-۱۳۳۲ خورشیدی در سال ششم دبیرستان دارالفنون با کمال شوق و علاقه مشغول تحصیل بودم، با روزگار هم کنار می آمدم هرچند دشمن شماره یک مخلص که همان خودم، غفلت ها و جهالت هایم باشد، مرتبا آزارم می داد. ریشه نظام های دیکتاتوری و استبدادی بسوزد که متاسفانه فرد دیکتاتور هم خود را نابود می سازد(۱) و هم دیگران را، ای کاش بعد از سالها، انسان ها پی به اهمیت
ادامه مطلب