ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

نوشتن، همین و تمام… (به مناسبت روز مظلومانه ای به نام روز قلم!)
«هیج کس برای بدست آوردن شهرت نمی نویسد، که در هر صورت چیز ناپایداری است، یا برای توهم جاودانگی. قطعا ما اول از همه برای ارضای چیزی درون خودمان، و نه برای دیگران، می نویسیم. البته که وقتی دیگران تلاشهای یک نفر را ارج می نهند، رضایت درونی او افزایش می یابد، اما در هر صورت ما در درجه اول برای خودمان می نویسیم، بدنبال یک تکانه درونی.» «کاشفین بزرگ لزوما مردان بزرگی نیستند. چه کسی چهره جهان را بیشتر از کریستف کلمب تغییر داده است؟ او که بود؟ یک ماجراجو. درست است که او کاراکتر داشت، اما مرد بزرگی
ادامه مطلب
بیرون، پشت در…
دیدن نمایش قدرتمند بیرون، پشت در، نوشته ولفگانگ بورشرت، در تماشاخانه ایران شهر احساسات متفاوتی را در انسان بر می انگیزد که مهمترین‌شان حیرت است: اینکه چطور یک نویسنده آلمانی در بحبوبه جنگ جهانی دوم، در وصف فضای سیاه آن سال‌ها، نمایشی نوشته که اکنون کس دیگری، در قرن بیست و یکم، قرن آتش و دود آنقدر با گوشت و خون خود آن را چنین عمیق احساس می کند. اما مهم‌تر از آن، اگر کسی تجربه یک روانکاوی واقعی را داشته باشد – که البته تعداد چنین کسانی در سرزمین ما به زحمت به انگشتان دو دست می رسد، گرچه
ادامه مطلب
بهمن… بهمن…
بهمن عزیز نمی دانم الان کجایی یا چه می کنی. نمی خواهم افکار نگران کننده ای به ذهنم راه دهم. هر جا که هستی سلامت باشی. من قدری درگیر ادامه گمشده در آینه هستم، کمی دارم به افکارم نظم بیشتری می دم. البته سبک و سیاق کار همچنان مثل چاپ اول است، ولی فکر کردم قدری دوستان قدیمم را هم به این چاپ دعوت کنم. البته قبلا هم برایت شرحش را دادم. نمی دانم حس می کنم حرف زیادی برای گفتن نمانده، و فقط دارم برایت کاغذ سیاه می کنم. البته در این چاپ هم فکر کردم از اصطلاحات فنی
ادامه مطلب
شهادت برای حقیقت (یادداشتی بر فیلم (TRUTH) (2015))
در جهانی که حقیقت زیر لایه های عمیقی از خودخواهی ها، نقش بازی کردن ها و دورویی ها پنهان شده، رسیدن به حقیقت کار چندان ساده ای نیست. در فیلم Truth که بر پایه داستانی حقیقی ساخته شده، داستان زندگی خبرنگارانی که شغل و آبروی خود را در راه افشای حقیقت ماهیت جرج. دابلیو بوش هزینه کردند، می بینیم که حقیقت چه بهای گرانی دارد، و چقدر همگان، علیرغم ادعاهایشان، از کسی که چون شخصیت مورسوی رمانبیگانه(آلبرکامو) همواره حقیقت را می گوید گریزان اند. توصیه شکسپیر (که در این فیلم هم از زبان یکی از شخصیت هایش می شنویم) مبتی
ادامه مطلب
فاجعه در ترجمه انقلابیون… یا شاهکار در نگارش هجویات؟!
شاید بتوان گفت بزرگترین فجایع بشری، جنایت هایی چون جنایات خمرهای سرخ یا جنایات نازیها در جنگ جهانی دوم نیست، بلکه جنایاتی است که در حوزه فرهنگ و هنر و تمدن صورت می گیرد. میلیونها سال می گذرد تا انسانی پا بر کره خاکی بگذارد، و هزاران سال می گذرد تا از خامه یا قلم موی انسانی هنرمند و متفکر، ایده ای، تصویری یا ملودی نابی بیرون بتراود. اگر کسی برای نابودی و اضمحلال بشر، این ایده ها و آثار ناب هنری را هدف خود قرار دهد، بایستی گفت بالاترین جنایت را مرتکب شده است. البته چون همگان – جز
ادامه مطلب
دارالنساء!
«حیف که زنی!» این جمله ای بود که با خشم و غیظ فراوان از دهان مردان شهر دارالمیزان، هر وقت که از زنان به ستوه می آمدند شنیده می شد. البته این مربوط بود به زمانهای دور که هنوز مردان این شهر غلفتی و یک تیکه بیرون انداخته نشده بودند. داستان از این قرار بود که دارالمیزان شهری بود مصنوعی که در کنار پالایشگاه بزرگی برای اسکان زنان و مردان شاغل در آن که تازه پیوند ازدواج بسته بودند برپا شده بود. اسم آن را هم دارالمیزان گذاشته بودند چون تعداد زنان و مردان آن کاملا یکسان بود و به
ادامه مطلب