ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آرشیو مقالات

اورفئوس و اوریدیس(اورفه و اوریدیسه)
خدایان نخستین،موسیقیدانان و نغمه سرایان اعصار بسیار کهن بودند. آتنا در این رشته نام و شهرتی نداشت،امّا این الهه فلوت را ابداع کرد،هر چند که هیچ گاه آن را ننواخت. هرمس چنگ را ساخت و آن را به آپولو داد که به صدا در بیاورد،و صدا به حدّی دلنشین و شاد و هماهنگ بود که وقتی آن را در کوه اولمپ نواخت تمامی خدایان از خود بی خود شدند.هرمس حتی نی چوپانی را هم برای خود ساخت و آهنگهای سحرآمیزی از آن بیرون آورد.پان نی را از ساقه نی ساخت و با آن آهنگهایی نواخت که چون نوای بلبلان در
ادامه مطلب
داردریادلان (اوتوپیا)
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود و سحر آمیز آسمان، شهری بود در انتهای دنیا که مردمانش عاشق دریا بودند، و دریا هم عاشق آنها بود. گاهی که کسی غمی داشت، درد دلی داشت، دلش شکسته بود، روحش خسته بود، می رفت کنار دریا می نشست و با دریا حرف می زد. دریا هم خوب گوش می کرد، سوالاتش را جواب می داد، و وقتی دلش را خوب می تکاند راهی اش می کرد. در این شهر هیچ کس با هیچ کس دیگر رقابتی نداشت. دریا واسه همه ماهی داشت، برای همه فضای گردش داشت، و هیچ کس هم
ادامه مطلب
دارالمجانین!
شهری بود در رشته کوه پیرنه بین فرانسه و اسپانیا و در نزدیکی قله کوه آنتو که آن را دارالمجانین می گفتند؛ چرا که تمام بیماران لاعلاج روانی را از سراسر دنیا به آنجا می فرستادند. در واقع کل شهر بیمارستانی عظیم بود با برج و باروهایی بلند و نور افکن هایی خفن و نگهبانان خوش آب و رنگ که ۲۴ ساعته پاس می دادند. این بیمارستان – شهر بر لبه صخره ای مشرف بر دره ای عمیق بنا شده بود و به همین جهت کسانی که در آن محبوس بودند برای فرار دو راه بیشتر پیش رو نداشتند: یا
ادامه مطلب
مرزآباد!
یکی بود یکی نبود. سالها پیش از این مردمانی بودند که زندگی در مرز را برگزیده بودند. آنها از مغولان، تاتارها، گاوهای وحشی، خرسهای قطبی، پشه و مگس، یا از سرما و گرما گریخته بودند؟ نه نه اشتباه نکنید. اینها تنها مردمانی بودند که مکان زندگی خود را نه از روی گریختن یا واهمه یا چشم و هم چشمی، بلکه از روی عشق و شوق برگزیده بودند. حالا چرا یک منطقه مرزی؟ مگر زندگی شان از راه قاچاق می گذشت؟ هم بله و هم خیر. خیر از این جهت که مرز مذکور مرز دو کشور نبود، بلکه مرز و شکافی
ادامه مطلب
دارالوداع!
مردمان اتفاق نظر نداشتند که نام قبلی دارالوداع چه بوده. برخی از درود و برخی دیگر از وداعیه نام می بردند. برخی دیگر هم می گفتند که تا دیرزمانی پیش اصلا نامی نداشته. آنان چنین دلیل می آوردند که اولین بار قطاری در مسیر خود در این منطقه خراب شده بود، و خرابی اش مدتها به طول انجامیده بود، به طوری که مهندسین می بایست برای تعمیر قطار که چند ماه طول کشیده بود در چادرهایی اسکان پیدا می کردند. همین چادرها بعدا با گسترش خود شهر را به وجود آورد. البته شهری که بارها بخاطر بادهای شدید و بارانهای
ادامه مطلب
دارالگمرکات!
  یکی بود یکی نبود. سالها پیش از این در سرحدات کشور یاجوج و در مرز با کشور ماجوج شهری وجود داشت که چون اقتصادش بر پایه گمرکی بود که از کالاهای ورودی می گرفت به دارالگمرکات مشهور بود. حتما می پرسید دارالگمرکات دیگر چه صیغه ای است؟ بگویید دارالگمرک. اما عجله نکنید. واقعیت این است که اسم شهر در ابتدا همین بود، اما به مرور زمان با تاسیس اداره «گمرک داخلی» – که برای اولین نوع خود در جهان به شمار می آمد و مردمان شهر از این ابداع و نوآوری بسیار بر خود می بالیدند – دارالگمرک به
ادامه مطلب