ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

فیلم «بدنهای گرم» از جاناتان لوین (۲۰۱۳) Warm Bodies

۱-    جهانی را تصور کنید که در آن آدمیان دیریست که در آن مرده­اند، «بی­چرا زندگانی» مرده، که دیرزمانی است رویا دیدن را فراموش کرده­اند، جهانی که دیریست دوستی از آن رخت بربسته، و دوست تنها به کسی اطلاق می­شود که می­توان به او زل زد، و زیر لبی ناله­ای سرداد، و دست برقضا کلماتی خالی از معنی را با او معامله کرد، او بگوید:«گرسنه»، و تو بگویی:«شهر»، اصواتی تهی، که انعکاسشان در جهان می­پیچد، جهانی که در آن هر مرده­ای اگر دیگری را نخورد، می­میرد، جهانی که در آن قلب وجود دارد ولی برای دریده شدن و خون افشاندن، چهره­ها و چشم­خانه­ها می­بینند، اما بی­حالت­اند، و حدقه­ها به لانه­های مار مانندند، جهانی که در آن برای زنده ماندن بایستی لاجرم خود را به مردن زد…

۲-    چرا بایستی از وقوع فاجعه ترسید؟ که فاجعه قبلا اتفاق افتاده است… هراسی به دل راه ندهید. این جهان «بدنهای گرم» نیست؛ این جهان اکنون ماست:

«آیا مجبوری اونا رو بخوری؟»

«بله»

«وگرنه می­میری؟»

«بله…»

خوشبختانه صداقت هنوز از این جهان رخت برنبسته است….

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی