ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

بی کلام (از سرزمین آدمیان ناب)

هر لحظه در حال حک شدن

بر روحی نزار و بیچاره

غافل نزار

در پی آهوی عشق خویش…

حک شدن!

صدای تیشه های زمان را می شنوی؟

آنجا بخشی از روحم فروریخت

طاقچه کنار دیوار

با آجرهای بیرون زده…

روح من دیگر

عریان

دست اندازی یغماگران را

تاب می آورد

آرام آرام

که آجرهایم

کندنی نیست

که دندانهای شکسته

عریانی مسیر زندگانی اند

حک شدن!

صدای تیشه های زمان را می شنوی؟

عریانی روحم

تقدیم تو باد!

این آخرین آجر را هم تو ببر!

جیب هایم خالی

دست هایم خالی

کاسه های چشمانم خالی است

چشمانم را هم تو ببر!

دست خالی

مرا دیگر چه غمی است؟

پای خالی

مرا دیگر چه غمی است؟

چشمانم را هم تو ببر!

جگر پوک

گوش سوخته

مرا دیگر چه غمی است؟

چشمانم را هم تو ببر!

زبان بریده

سینه شکافته

قلب شرحه

مرا دیگر چه غمی است؟

چشمانم را هم تو ببر!

چشمانم را هم تو ببر!

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی