ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

غلام آن کلماتم که آتشی انگیزد

امروز نوشتم آتشی٬ نه آتش٬ چون در کتاب حادثه در بامداد منوچهر آتشی قطعاتی پیدا کردم که واقعا شعرند:(انتشارات نگاه/ ۱۳۸۰)

جهان سنگ می شود

وقتی تو پرنده نباشی…

زیبایی و گیج کنندگی این جمله آن است که اگر بجای نباشی٬ بخوانی باشی٬ بازهم شعر است٬ و این چنین شعر درد از شعر عشق زاده می شود…

یا این قطعه را در نظر بگیرید:(از آواز آخری هابیل)

… اما برادرم! مبر از یاد

که شستن دستان از خون برادر را

اهریمنت آموخت٬ تا

میراث نامبارک انسان باشد تا ابد

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی