شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال، دیگر وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه می شود
و در تنش فوران می کنند
فواره های سبز ساقه های سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یار، ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
… (فروغ)
«بیماری» می گوید:
هزار اصله درخت سوخته… یعنی هزار بار می خواهند دل مرا بسوزانند…
بله! درست است! کسانی که توسط جامعه بشری انگ و ننگ بیمار بودن را دریافت می کنند کسانی هستند که از چیزهایی سخن می گویند که شاعران بعد از عمری سلوک شاعرانه توانایی گفتنشان را پیدا می کنند!