ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

پژواک بیشه غربت

پژواک بیشه غربت

ای کوه بلند!

سراشیب کوتاهی‌ها

غمناکی جهان غمناک

چه لرزان و چه ترسان

صورتت چین می‌افتد

به گاه غروب!

کشتزاری دیگر را

سایه می‌پراکنی

سوز خورشید را

جانکاهی روز را

ماوایی دیگر…

 

چه بسیار آدمیان

آتش‌زنان دیو پرست

تکیه‌گاهمان بودند

بسوی پلیدی!

و اینک

روز تلالو تنهایی است

تنهایی با شکوهِ کوه!

تنهایی پایدارِ دار!

 

ای امید!

تو را می‌فرسایم

تا زندگی جاوید بسازم

خاکستر آتشدان سرد را

که زندگی

به همین سردی است

به همین نزدیکی

به همین غربت!

درود بر تو!

درود!

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی