ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

یار، یار، کجایی ای یار؟

ابر بر کوه بوسه می زند

یا کوه بر ابر؟

هیچ کس نمی پرسد

هیچ کس نمی داند…

می خرامند ابرها بر کوه، بر دشت، بر دریا

درختان شیون کنانند

باران این بار

از زمین می بارد

شبنم موج بلندی است

و زندگی است در نبض برگ

در نبض مرگ…

آری! تنها ماجرای کندن است

که مکرر است

از ابر به باران

از دشت به کوه

از شبنم به دیدار

و از یار به دیّار…

می خرامد جنگل

می آرامد کوه

می نشیند ابر بر کوه

می خیزد غم بر دل

یار من کو؟

یار من کو؟

براستی

این  ابر است که در آسمان تکه پاره می شود

یا دل

یا دل

یا دل…

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی