مزدوران کتکزن (بخشی از کتاب چهرهها و مهرهها)
بخش اول در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی، تغییر ده قضا را هنگام تنگ دستی، در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را “حافظ” وقتی در تاریخ ۲۰/۵/۱۳۳۸ دو نفر ژاندارم، مرا از تهران – زندان قصر به زندان یکی از شهرستانها (۱) تحویل دادند، با بدرفتاری و توهین یکایک گروهبان های شهربانی و زندان آن شهرستان مواجه شدم. به زعم آنها من دشمن شاه و مملکت محسوب می شدم و می بایست سزای اعمالم را ببینم. گروهبانی خیّر در شهربانی تهران به من گفته بود که اگر در محوطه