اولین بار وقتی کتاب جهان همچون اراده و تصور شوپنهاور را خواند به مدت ده روز به خواب نرفت انگار تمام وجودش از گردبادی به هم ریخته بود اعتقادی که به آن متکی بود با سر و صدا به هم ریخت…
او از زمره «جنگویان و فاتحان ذهن» بود که «مجاز نیستند در طی پرسه زدنهای جسورانه شان حقیقتی را از قلم بیندازند.» در حیطه شناخت «چشم پوشی یک خطا نیست بلکه بزدلی است» و ساده لوحی جنایت است… از نظر او شور و صداقت یک شکلند.
از جملات او:
مهم شور ابدی است نه زندگی ابدی.
خانه هایتان را در حاشیه آتشفشان وزوو بسازید.
چشم پوشی یک خطا نیست یک بزدلی است.
زندگی را بهتر می شناسم. چون بسیار اتفاق افتاده است که هر آن آن را از دست بدهم.
کلام گنجینه کلام بر روی تو باز می شود تا «هستی» را بازگو کنی: تمام «شدن» می خواهد کلام شود تا تو سخن گفتن را به او بیاموزی.
(از کتاب نیچه/ شتفان تسوایک/ لیلی گلستان/ نشر مرکز ۱۳۸۸)