کیخسرو هم مانند زال و فریدون در محیطی طبیعی و غیر متعارف منتهی این بار توسط شبانان کوه قلا پرورش می یاید. جهان در روزگار او مجمع خوبی و لطف و تجلیگاه زیبایی است… رام شدن توسن چرخ و آرام گرفتن زمین از حضور انسان راستین است. فردوسی کیخسرو را جامع ویژگی های انسان آرمانی می داند یعنی برخوردار بودن از هنر و گوهر و نژاد و خرد:
جهانجوی ازین چار بد بی نیاز همش بخت سازنده بود از فراز
خسرو هرگز حتی در سخت ترین بلاها ایمان از کف نمی دهد و پایش سست نمی شود. آنگاه که رنج مرگ فرود جوان با شکست سخت سپاه ایران همراه می شود، در نامه به فریبرز کاوس می نویسد:
ز رخشنده خورشید تا تیره خاک همه داد بینم ز یزدان پاک
زکین پدر زار و گریان بدم بر آن درد یکچند بریان بدم
کنون بر برادر بباید گریست ندانم مرا دشمن و دوست کیست
در میانه جنگ چنین دعا می کند:
که ای برتر از دانش پارسا جهاندار و بر هرکسی پادشا
اگر نیستم من ستم یافته چو آهن به کوره درون تافته
نخواهم که پیروز باشم به جنگ نه بردادگر بر کنم جای تنگ
و اما اوج خرد و اعتدال او در این ابیات هویداست:
چنین گفت کیخسرو هوشمند که هر چیز کان نیست ما را پسند
نیاریم کس را همان بد به روی وگر چند باشد جگر کینه جوی
و این چنین است که شب و روز به نیایش می ایستد و پادشاهی را به کناری می نهد:
شب و روز یک هفته بر پای بود تن آن جا و جانش دگر جای بود
سرهفته راگشت خسرو توان به جای پرستش نماندش توان
و چه چیزی بالاتر که زال او را چنین خطاب می کند:
ز من بود تیزی و نابخردی توی پاک فرزانه ی ایزدی
منبع: درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی / سعید حمیدیان / انتشارات ناهید / چاپ دوم ۱۳۸۳