ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

پدرخوانده‌ها (بخشی از کتاب چهره‌ها و مهره‌ها)

بخش اول

یک توضیح ضروری:
این یادداشتها توصیفی از وضعیت جامعه در دهه های ۲۰ و ۳۰ شمسی ارائه می کنند، و هنگام خواندن آنها بایستی این نکته را به خاطر سپرد. آن پدرها و پدرهای خوانده های قدیمی دیگر به میزان زیادی رخت بربسته اند، اما “شبح” آنها هنوز هم در ساختارهای سیاسی و اجتماعی و حتی “علمی” جامعه به چشم می خورد. تقریبا هر دانشی از خارج از ایران وارد شده، دچار پدیده “پدرخواندگی” شده، از تئاتر آناهیتا و پیروان احمد فردید بگیرید تا آن رخداد تاسف باری که امروز ما آن را به عینه در فرقه های متعدد روانکاوی مشاهده می کنیم. در تهران به تقریب هر جا موسسه، انجمن یا گروه روانکاوی دیدم، ویژگی فرقه cult را هم داشت (به ویژه دومی!) ، و در این عقیده حداقل با من سه نفر از هم دوره ای های من که از دام چنان فرقه هایی رسته اند، هم داستانند.
مورد تاسف بار “علی صاحبی” تنها یکی از آن موارد است: افرادی که فکر می کنند ایران “صاحبی” ندارد، فکر می کنند جان و تن مراجعان متعلق به آنهاست، افرادی که تنها هنرشان زین کردن برده هایی است که برای برده شدن دست کاری روانی شده اند، کسانی که نسبت به افراد و زحماتشان و ترجمه هایشان احساس مالکیت شدید می کنند، و اینها تنها گوشه هایی از پدیده شوم “پدرخواندگی” است. بی جهت نیست که یکی از دستورکارهای ثابت این فرقه ها، علاوه بر بیگاری کشیدن، “پدر و مادرستیزی” است، وگرنه چطور ممکن است یک آدم عاقل، تن به بردگی یک فرد پرخاشگر و هتاک بدهد که ادعای خدایی دارد؟!
اگر کسی اندکی دقت کند متوجه می شود که هر رویکردی (تئوری انتخاب یا مدهای دیگر) روی قدرت بی حصر خودآگاهی تاکید کند، و بخواهد نیروهای “ناخودآگاه” را به هیچ بینگارد، با رشد ایگوئیسم (من مداری) سرانجام نتیجه ای فاجعه بار خواهد داشت. همان چیزی که در “تمدن و ناخشنودی هایش” فروید در مورد آن هشدار می دهد.
@@@@@@@@@@@@@@@

آتش خرمن منی شبنم کشت دیگران
از چه جهنم منی؟ ای تو بهشت دیگران!

دوره ی بسیار بدی بود، شکایتی هم نباید کرد. زیرا انتخاب زمان تولد و والدین و خیلی چیزهای دیگر، در دست مخلص و حضرت عالی نیست! پدرها کاری به کار خانه یا بچه ها یا خانم خانه نداشتند، آنها هم پرورده ی دست محیط آن روزگار بودند…


بخش دوم

شخصیت آنها اینطور ایجاب می کرد (۱) که فقط برای استراحت، به خانه بیایند و اگر احیانا کسی مزاحم این استراحت می شد، باید درجا شکمش پاره گردد!
در کشور عربستان سعودی، رقم پرداخت سالیانه به خاندان سعودی هشتاد میلیارد ریال سعودی است. سعود به معنی نیکبخت شدن است و لابد این خانواده بسیار نیکبخت هستند! در حالی که بودجه کل کشور در سال یکصد و نود و چهار میلیارد و نهصد میلیون ریال سعودی است! شاه عربستان چهار قصر در ریاض و چهار قصر در جده دارد. خانواده سعودی برای مسافرت و حمل و نقل خود فقط بیست و دو فروند هواپیمای اختصاصی دارند! آری کشورها بمنزله یک خانواده بزرگ هستند که هیات حاکمه پدر یا رئیس خانواده حساب می شود و چنین پدری نباید ۸۲ درصد از بودجه کشور را صرف خود کند. (۲)

(۱) حالا باز خوب است پدران قدیمی “شخصیت” داشتند و مثل پدرخوانده های جدید مترسکهای سر جالیز نبودند که با پوشال پر شده اند.
(۲)روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۳۵۷۷، مورخ ۱۳۷۰٫۷٫۲۰


بخش سوم

 

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی