چیزی که نویسنده را هنگام نوشتن متأثر میکند و آن تأثیر چنان است که تمامی وجود آدم را پر میکند، خود به خود نوشته میشود. من بلد نیستم از خودم و آثارم حرف بزنم. چون بیشتر گرفتار بیرون و دنیایی هستم که مرا احاطه کرده است. حقیقت این است که من یک هزارم کابوسها و اوهامی را که در زندگی داشتهام، نتوانستهام بنویسم. چون همیشه زندگی شلوغ و ذهن جوشان و آشفتهای داشتهام. کابوسها هر چه هم سعی میکنم جلوی آنها را بگیرم میآیند و اندکی آدم را میترسانند. (غلامحسین ساعدی/ در کتاب نوشتن/ کاظم رهبر/ کتاب خورشید/ ۱۳۸۵)