ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

نمایشنامه دارالمجانین – بخش سوم

فرهاد – امکانات نمایشی؟

پرستار دوم – یه ذره دندون رو جیگر بذارین امروز شاهد یکی از بهترین و هیجان انگیزترین نمایشای چن ساله اخیر خواهین بود. بذار دکتر برسه به به چه نمایشی!

فرهاد – دکترتون اهل نمایشه؟

پرستار اول – کنایه تون رو گرفتم. در هر صورت این بخش در کشور نمونه شده. درسته که ظاهرش اینه که همه جا کهنه و غبار گرفته است ولی همه چیز در اینجا بر اساس آخرین تحقیقات شکل گرفته. حتی جارویی که دست اصغر می بینی بر پایه پژوهشه…

فرهاد – حاروی پژوهشی؟!

پرستار اول –  این جارو  اساسا برای«کاردرمانی فعال نیمه آگاه» ساخته شده. این تنها مرکزیه در دنیا که در کنار دارو درمانی از  نمایش درمانی و کار درمانی  برای کلیه بیماران استفاده می شه. مثلا پرسیدین که چرا دو تا نگهبان برای آن ورودی کوچک استفاده می شود؟ خب دلیل آن ساده است. یکی از آن دو نفر بیماری است که مشکل اصلی اش بیخوابی بوده. ما برای کاردرمانی او را به هیات نگهبان درآوردیم…

فرهاد – پس آن یکی نگهبان…

پرستار دوم – درست حدس زدی. نگهبان دوم در واقع نگهبان نگهبان اوله که یک وقت نزنه به چاک و فکر کنه ما اینجا برگ چغندریم!

پرستار اول – مثلا دقت کردین که دستشویی ها چقدر برق می زنن؟ خب لابد خانم غلامی رو میشناسین که وسواس شدید داره؟

فرهاد (برآشفته) – به چه حقی چنین استفاده هایی از بیماران می کنید؟!

پرستار اول – به نام علم و برای بهبودی بشریت! فکر می کنم یکی از این پاسخها هم برای شما کافی بود!

پرستار دوم – شما مثکه سرتون بوی قرمه سبزی می ده؟

فرهاد – این دلیل سوم از همه محکم تر بود. من دیگه سوالی ندارم.

پرستار اول – انباردار ما یکی دیگر از بیماران وسواسی است. خب حتما حدس می زنی که اینجوری چیزی از انبار گم نمی شه. در واقع اینجا دیگر یک بیمارستان نیست. یک شهرک نمونه زیر زمینی است که در آن افراد کاملا براساس توانایی هایشان بین مشاغل مختلف تقسیم شده اند. زمانی بود که اصغر در گوشش صداهایی می شند و زمزمه هایی٬ در آن زمان او مسوول مخابرات شهرک بود. خیاط و بزاز این شهرک کسانی هستند که یک پارچه دچار جنون شده بودند و ما با دارو هم نتوانستیم کاری برایشان بکینم.

فرهاد – این انتخاب آخری رو نفهمیدم.

پرستار دوم – به خاطر پارچه دیگه. ماشااله خیلی باهوشی.

فرهاد – یعنی…

پرستار اول – بعله. یعنی دل هر ذره که بشکافی…

پرستار دوم – آفتابیش در میان ببینی!

پرستار اول – پیکی که نامه بر بین بخشهاست کسی بوده که بخاطر بیماری همیشه خبردار می ایستاده. خانمی که کف راهروی بخش می شینه تاحالا فالتو گرفته؟

فرهاد – خب؟!

پرستار اول – اون خانم نام فامیلش حافظیه بود.

پرستار دوم – حافظیه شیراز هم که حتما رفتی.

فرهاد – ببینم این حرفها شوخیه یا جدی؟

پرستار اول – زندگی انسانها خودش بزرگترین شوخی بوده که طبیعت کرده.

پرستار دوم – ما هم از این شوخی به نحو احسن استفاده می کنیم.

پرستار اول – امیدواریم یک روز تمام شهرها بر اساس اصول شهرک ما گردونده بشن.

فرهاد – پس می فرمایین اینجا از خاک هم استفاده درمانی می شود.

پرستار اول – معلومه. این همان خاکیه که می گویند بشر از آن آفریده شده. ما فقط حرمت خاک رو بجا می آوریم.

فرهاد (گیج)- حالا از این حرفها گذشته بالاخره دکتر امروز می آید یا نه؟

پرستار دوم – قطعا … قطعا!

(گوشه ی سمت چپ و کم نور صحنه مقداری روشن می شود و ما کسی را می بینیم که سرش را روی دستهایش روی میز گذاشته و با شنیدن کلمه دکتر سرش را بلند می کند و بالا را نگاه می کند و دوباره سرش را روی دستهایش می گذارد و گویی به خواب می رود)

فرهاد (تعجب زده) – خیلی برای من عجیبه. تا امروز هروقت من سوالی می کردم جواب نمی دادین٬ می پرسیدم دکتر کی می آید می گفتین وقت گل نی! امروز چقدر رفتار هردوتایتان عوض شده …

پرستار دوم – خب امروز فرق دارد.

پرستار اول – مگر روز آخری نیست که شما می آیید اینجا؟ در ضمن شما را باید برای نمایش امروز آماده کنیم. خود دکتر فرمودند.

فرهاد – مثکه قراره منم نقشی داشته باشم؟

پرستار دوم – اتفاقا یکی از نقشهای اصلی رو.

فرهاد (با ناباوری) – نقش اصلی؟

پرستار اول – مگه ممکنه نمایشی در مورد شیرین شاهزاده ارمنستان اجرا بشه و فرهاد در اون نقشی نداشته باشه؟

فرهاد (با خنده) – البته من در دوران دبیرستان مقداری تئاتر هم کار می کردم ولی فکر نمی کردم که…

پرستار دوم (در حالی که سرش کم کم دارد پایین می رود یعنی دارد از راه پله های پشت دیوار بسمت در می رود) – البته فکر نکنید که دکتر برای نقش بازی کردنهای قبلی شما پشیزی قائل می شود.

فرهاد (جاخورده) – پشیز؟!!

پرستار اول (پرستار دوم را دنبال می کند) – البته اون منظورش اینه که این نقشی که امروز برای کمک به بیماران تقبل زحمت می کنین با همه نقشهای زندگیتون فرق می کنه. حالا فکر نکنین دکتر فقط نمایش درمانی کار می کنه. دکتر تبحر زیادی هم روی داروها داره…

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی