سلام شاعر پر جوش و خروش!
راستش را بخواهی از پایان نامه ات بیشتر حظ بردم تا آغازش. می دانی که آنچه اروپا را اروپا کرده آرمانهای روشنگری بوده، که مهمترینش همون la verite یا حقیقت هست. تمام شدن رمانت را به تو تبریک می گویم ولی در نظر بگیر که اینجوری که تو داری موضوع رمانت را لو می دهی فکر می کنی دیگر خواننده ای برایش پیدا کنی؟ هفته آینده من می روم انتشارات نگاه و امیدوارم تا آن موقع از سفر برگشته باشی تا به اتفاق هم برویم و در مورد چاپ کتاب تو هم صحبت کنیم. فکر می کنی رمانت به اون آرمانی که شاملو برای هنر ترسیم کرده بود وفادار باشه؟ یعنی تعالی تبار انسان؟ یا فقط قراره برای دل بی قرار تو آرامش و قرار بیاره؟
راستی چون می دونم قراره بری آشویتز رو ببینی و هلند هم تو برنامه ات داری، یه سری هم به خونه آن فرانک Anne Frank بزن، دختر بخت برگشته ای که به همراه خانواده اش حدود سه سال بعد از فرار از آلمان به هلند تو یه آلونک مخفی تو آمستردام مخفی شدن، ولی چیزی به پایان جنگ نمونده بود که مخفی گاهشون شناسایی شد و همشون رو سوار قظار کردن و فرستادن به آشویتز. و بقیه اش هم معلومه دیگه چی شده. کتاب یادداشتهای روزانه این دختر ۱۳ ساله واقعا گدازنده است. کتاب «انسان در جستجوی معنی» نوشته دکتر ویکتور فرانکل هم که از بازماندگان آشویتزه و مبدع لوگوتراپی یا معنی درمانیه برای اینکه بدونی تو آشویتز چه خبر بوده کتاب عالی ایه. آین آشویتز یک جور زخمه بر ملاج بشریت، بسیار بزرگتر از مزارع کشتار خمرهای سرخ، چون به مدد «پیشرفت» های فنی بشر بوده، و به همین دلیل هم ابعادش هولناک تر بوده.
دیگه بیشتر از این مزاحمت نمی شم. منتظر سفرنامه آشویتزت هستم.
بدرود
ف.پ