ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

مردی برای تمام فصل ها…

دیدن چند باره نمایش «مردی برای تمام فصول» هم شوق آدم را برای دیدن «مردی که تجسم قانون بود» و برای اجرای آن از جانش هم گذشت فرو نمی نشاند. چرا انقدر ما تشنه چنین مردانی هستیم؟ مگر امثال آنها را کم داریم؟ چرا دیدن افرادی که به قوانین می خندند و با تریلی از روی آن عبور می کنند انقدر دل و ذهن ما را به شوق نمی آورد که هیچ، تازه یاد علت بدبختی هایمان می افتیم؟… به چند جمله از تامس مور (که اراسموس نویسنده کتاب «در ستایش دیوانگی» او را «مردی برای تمام فصل ها» نامیده ) می تواند عطش جان تشنه ما را  کاهش دهد:

هر کس در صدد شکار من باشد، خواه خدا، خواه شیطان، در خواهد یافت که من می توانم در بیشه زار قانون پنهان گردم! و دخترم را نیز با خود پنهان کنم! نه آنکه او را بر دار دکل کشتی اصول اعتقادی شما بیاویزم! این کشتیها زود به زود تغییر مسیر می دهند!

می دانید ماها ادعا می کنیم که بر لنگر اصول اعتقادی مان تکیه کرده ایم. اما هر وقت هوا منقلب شد هر کس لنگر بر می گیرد و در جایی که باد کمتر و صید بهتر است اطراق می کند و باز می گوید: «ببینید من چه استوارم!»

قانون جسری [پلی ] است که در میان دریا کشیده شده و هر عضو جامعه تا زمانی که بر امتداد آن راه می رود احساس امنیت می کند…

 

این جمله آخر دیگر محشر است… حدود یک دهه از عمرمان چنان گذشت که اهمیت آن را با تمام وجودمان حس کردیم…

 

نقل قولها از کتاب: مردی برای تمام فصل ها/ رابرت بالت / ترجمه عبدالحسین آل رسول /ناشر کتاب زمان / چاپ دوم ۱۳۸۳

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی