ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

عصاره طبابت

عصاره طب

دکتر اکسل مونته که بخت آن را داشته که شاگرد پاستور و شارکو باشد٬ در آن زمان که پزشکان حکیم بودند و نه تکنسین  چنین داد سخن می دهد:

«برای آنکه بتوان پزشک خوبی برای سگان شد باید آنها را دوست داشت و در عین حال زبانشان را فهمید. البته در مورد همنوعان ما نیز کار به همین منوال است با این نفاوت که فهمیدن سگان و خاصه دوست داشتن آنان آسانتر است… سگ احمق هم گاه دیده می شود ولی به نسبتی بسیار کمتر از آدمیان… سگ نمی تواند چیزی را نهفته دارد نمی تواند فریب دهد  نمی تواند دروغ بگوید  زیرا سخن گفتن نمی داند. سگ جانور پارسایی است٬ طبعا راست و بی غش است.

جز به هنگام ضرورت مطلق هرگز مزاحم سگی که بیمار است نشوید. دخالت پر سر و صدای شما اغلب سیر طبیعی بهبود را در او مانع می شود. همه جانوران دوست دارند که در بیماری و یا هنگام مرگ آسوده شان بگذارند…»

(از کتاب نامه سن میکله/ ترجمه م. ا. به آذین)

داشتم فکر می  کردم اگر همه پزشکان٬ بویژه روانپزشکان٬مدتی پزشک حیوانات می بودند پزشکی ارتقا نمی یافت و آن حکمت گمشده اش را پیدا نمی کرد؟! آیا بازهم شاهد دارو دادن اجباری٬ شوک اجباری و بستری اجباری بودیم؟!!

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی