ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

شهر مردگان، شهر هبوط

بهمن جان

خیلی از تو تعجب می کنم. تا موقعی که چخوف حال خوبی داشت و ازت پذیرایی می کرد پیشش موندی، و حالا که حالش بد شده، به هزار بهانه، که می دانم یکی اش هم وجدانت را راضی نمی کند او را ترک می کنی؟ واقعا خود این کار نشان مرده بودن نیست؟ تو بهتر است برگردی به همین تهران. همین تهرانی که ۵۰ سال پیش اسمش در ترانه هاشهر بی ترحمبود، حالا ببین دیگر به چه چیزی تبدیل شده. اینجا برای تو بهتر است تا تورین. آن حرفهای شبه روشنفکرانه ات را هم کنار بگذار. چخوف بیچاره رو توی اون وضع ول کردی، اون وقت نشستی فلسفه بافی می کنی؟ به نظر من ابلهانه ترین، مزورانه ترین وپست ترین کاردر جهان، کشیدن زرورقی از کلمات براق روشنفکرانه، بر ججم بزرگی از خباثت و دنائته. می فهمی چی دارم می گم؟ همیشه فکر کن اون چیزهایی که خوندی رو چه استفاده ای داری ازش می کنی. به قول مولانا که خیلی زیبا گفته:

علم چون بر تن زند باری شود علم چون بر دل زند یاری شودتنها نتیجه علم یا هنری که بر تن می زند، سنگین تر شدن روح، مسکین تر شدن آن و فرو رفتن بیشترش در تعفن است:

زانکه از قرآن بسی گمره شدند

 زان رسن قومی درون چه شدند

همین دیروز بود که اعلان تبلیغ کلاسهای آدمیزادی را دیدم که از قضا روانپزشک و مسوول بخشی از کمیته رواندرمانی! انجمن روانپزشکی هم هست، و کلاسهای فیلم درمانی! و آموزش هم آغوشی از راه فیلم! و استفاده از فیلم در روانکاوی و تداعی آژاد برقرار کرده! کدام لبو فروشی را دیدی که برای فروش لبوهای گندیده اش مدرک تخصص لبولوژی را به جلوی چار چرخه اش بچسباند؟ در دنیای امروز شرف را بیشتر در طبقات پایین تر «فرهنگی» می توانی پیدا کنی.یارو یک تریلی عنوان را جلوی اسمش می گذارد، تا بتواند با مراجعین بیچاره و ساده دلش بنشیند و فیلم پورنو ببیند!! غافل از اینکه:خر که بر وی نهند کمتر بار به ره آسوده تر کند رفتارفکر می کنی وقتی کسی که اخلاقیات را رعایت نمی کند، به من مراجعه می کند و راست راست توی چشمم خیره می شود، و از خیانت ها و خباثت هایش می گوید، و به آن اسم پرطمطراقی چون «عشق آزاد!» و «حسد و کینه و زقابت موفق!» می دهد من هم خیلی راحت چهار تا دارو برایش تجویز می کنم یا برایش جلسات روانکاوی می گذارم تا برود و راحت بخوابد، و به گند کاری هایش با توان بیشتر ادامه بدهد؟ اصلا این علم روانپزشکی برای این به وجود آمده تا خواب جانیان و خائنان مختل نشود؟اگر علم این است، که لعنت بر این علم، که در ساختن دنیای ترامپی امروز نقش زیادی داشته. نخیر جانم. برای اینکه صیانت این علم رعایت شود، برای احترام به علم هم که شده، به آنها می گویم : «من برای اینکه به کسی خدمت کنم، بایستی حداقلی از رشد اخلاقی داشته باشد». حالا کسی هم برگردد بگوید: « ای بابا این حرفا دیگه قدیمی شده. در دنیای امروز می تونی زندگی پر از سیاهی و تعفن داشته باشی، و اصل اینه که صورتک نامه (فیسبوک) قشنگی داشته باشی، اگه تو صورتک نامه سفت به همسرت چسبیدی، دیگه کسی شک نمی کنه که در خفا داری چی کار باهاش می کنی!» خب بگوید! اگر قضاوت همه مردم دنیا این شکلی است، که وای بر آن دنیا. البتهدنیای مردگانچنین قضاوت کنندگانی هم دارد، چون هیچ کسی نباید شک کند که همگان مرده اند. مهمترین اصل این است: «کسی بو نبرد». و فیسبوکهای این چنینی پرچم دنیای مردگان و علم و کتل ارواح مسکین هستند، و در این میان، برخی از روانپزشکان امروز، رفتگران پس مانده های بعد واقع اند، چون هر صورتک نامه و هر پرچم تظاهری، پس مانده هایی دارد. فکر می کنی علاقه ای دارم رقص و بزک مردگان را ببینم؟ آن هم وقتی نمونه های بهترش مثل آهنگتریلرمایکل جکسون هست؟ همان تو ببین برایت بهتر است:

یکی پرسید اشتر را که هی از کجا می آیی ای اقبال پی

گفت از حمام گرم کوی تو  گفت خود پیداست در زانوی تو

البته این به آن معنی نیست که همه چنین استفاده ای از صورتک نامه می کنند، ولی رویکرد غالب امروزین این است. آن عشاق تریلر مایکل جکسون، که در آینه آن کلیپ فوق العاده خودشان را می دیدند، اکنون با تشکیل صورتک نامه ها، خودشان دست بالا زده اند و کلیپی هم ارز کلیپ تریلر ساخته اند. بالاخره یک زوکربرگی خالق فیسبوک باید باشد که با ویژگیهای اوتیستیک اش، به تولد مجسمه ای مظهر نارسی سیسم به نام ترامپ در آمریکا و به تولد مجسمه های مرده رقابت و حسد در تمام دنیا کمک کند. وای از روزگاری که ذهنیت سازانش امثال زوکربرگ باشند، نه کسانی چون ابن سینا و خواجه نصیر و سعدی و مولانا و حافظ. خواجه نصیری که در اخلاق ناصری اش دنیا را به شمدی کوتاه تشبیه می کند که اگر بخواهی با آن سرت را بپوشانی، پایت بیرون می ماند، و اگر بخواهی پایت را بپوشانی، سرت بیرون می ماند. احوال این دنیا این است؛ یا به قول حافظ:

بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

 زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

 خب معلوم است که این جهان با این مقتدایانی که دارد سر از ناکجاآباد در می آورد. راه نجات صداقت، قناعت و فروتنی است در این بحر آشفته، نه آن فریبکاری و تظاهر و رقابت و گردن کشی که ابلهان جهان که بتهای نوین آن هستند تبلیغ می کنند. تبلیغی که برای موفقیت بایستی بخش مهمی از واقعیات را قلب کرد.سعدیچه زیبا گفته:

بنی آدم سرشت از خاک دارد

 اگر خاکی نباشد آدمی نیست

برای من هم «مودت اهل صفا» بس، نه آنان که «از پست عیب گیرند و در پیشت پیش میرند»؛ نه آن جماعتی که:

در برابر چو گوسفند سلیم در قفا چو گرگ مردمخوار

در ضمن اصلا لازم هم نیست تو بدونی که اون جمله ای که گفتی مال کیه. می خوای به کی پزش رو بدی؟

همین

ف. پ

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی