ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

شعری از برشت

در باب دوستیِ دنیا‍[برتولت برشت(۱۹۵۶۱۸۹۸)]

 

۱

بر این زمین آکنده از بورانهای سرد

یک یک آمدیم، ما کودکان عریان

لرزان در سرما، با دستانی تهی

تا زنی رسید و ما را در جامه پوشید.

 

۲

هیچ‌کس سراغت نمی‌گرفت، هیچ‌کس تو را نمی‌خواست

مردمان تو را بر تخت شاهی نمی‌نشاندند.

بر این زمین تو ناشناس و بی‌نام بودی

تا مردی رسید و دستت را گرفت.

 

۳

و دنیا چیزی به تو بدهکار نبود:

اگر بخواهی ترکش کنی، کسی جلویت را نمی‌گیرد.

شاید بسیاری تو را به هیچ ‌گرفتند.

اما بسیاری نیز بر تو گریستند.

 

۴

زمینی آکنده از بورانهای سرد را

همه‌تان ترک خواهید کرد، آغشته با زخم و چرک

به تقریب هر کس بر این دنیا مهر ورزیده بود

آن زمان که دستانی دستگیرش شده بودند.

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی