آیا تا به حال به کلمه «سلامت» روانی توجه کرده اید؟ چه کسانی را دارای سلامت روانی می پندارید؟ احتمالا در ذهن خود چنین مواردی را برخواهید شمرد: کسی که می تواند خشم خود را کنترل کند، کسی که به دیگران بی ادبی نمی کند، کسی که برای دیگران همان حقوقی را قایل است که برای خود قائل است، کسی که به دیگران و به خود آسیب نمی رساند، کسی که هدف زندگی خود را بیش از لذات آنی قرار داده است، کسی که کنجکاو است و از کنجکاوی در رازهای طبیعت لذت می برد، کسی که شادی را که جهان هر روز تقدیم می کند می پذیرد و دریافت می کند، و… اگر دقت کرده باشید بیشتر مواردی را که می شمارید جزو سجایای اخلاقی هستند که در ادبیات و فرهنگ چند هزار ساله ما جای ویژه ای دارند، بدون اینکه اصطلاح من در آوردی «سلامت روانی» که از کشورهای صنعتی وام گرفته شده به آن اطلاق شود؛ در این جوامع کسی که نتواند کارکرد خوبی در زمینه های شغلی و بین فردی داشته باشد «بیمار» و فاقد «سلامت روانی» قلمداد می شود. اگر فیلم «عصر جدید» چاپلین را ببینید متوجه می شوید که در برخی کشورهای صنعتی آدمی و جایگاه او هم ارز «پیچ و مهره» صنعتی است و به همین جهت وقتی این پیچ به خوبی نپیچد باید برای بیماری اش فکری کرد و او را – حتی علیرغم میل باطنی اش – مورد درمان! قرار داد. [کار به جایی می رسد که در ایتالیای فاشیستی روش شوک الکتریکی ابداع می شود! حالا جرات دارید بیمار شوید!] اما ساختن فیلمهایی چون «عصر جدید» توسط چاپلین بود که باعث شد به او انگ «کمونیست» بزنند و در نهایت نیز وقتی برای شرکت در جشنواره ای در انگلستان خاک آمریکا را ترک کرد دوباره به او اجازه ورود به خاک آمریکا را ندهند! اینهم سرنوشت آدمی که بر خلاف جریان کلی تحمیق توده ها حرکت می کرد، سرنوشت تنها نابغه عالم سینما! (بقول برنارد شاو)
اما در فرهنگ ما اصطلاح «تندرستی روانی» وجود دارد، آن هم به چه معنای بلندی. واقعا هم مگر می شود راجع به روان انسان صحبت کرد و سخنی از اخلاق نیاورد؟ که جایگاه آدمی در این جهان یک جایگاه اخلاقی است؛ انسان چاره ای ندارد که برای زیستن در این جهان در قبال وضعیت هایی که تجربه می کند و چیزهایی که می بیند نوعی موضعگیری اخلاقی (یا ضد اخلاقی) داشته باشد. حکیم ابوالقاسم فردوسی فرزانه طوس می گوید:
هنر بی گهر خوار و زار است و سست به فرهنگ باشد روان تندرست
آری! تندرستی روان زمانی است که انسان در راه فرهنگ قدم بردارد (و فرهنگ از فرهنجیدن یعنی کشیدن شیره چیزی آمده است) پس بایستی شیره جان آدمی در راه هدفی چون خوشبختی و رضای انسانهای دیگر هر روز کشیده شود ( همانطور که در اوستا (یسنه، هات ۴۳، بند ۱) آمده است که «بهروزی از آن کسی است که دیگران را به بهروزی رساند».[۱] ) اما حکیم توس می گوید از شیره تن نیز نباید غافل شد:
ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی
همان طور که از کلمه تندرستی بر می آید برای تندرستی روان بایستی تنی درست و سالم داشت. و این همان توصیه ای است که در قالب ضرب المثل «عقل سالم در بدن سالم است» از پیشینیان به ما رسیده است. درست است که عجیب به نظر می رسد – چرا که بقول ارسطو این جسم است که درون روان وجود دارد نه روان درون جسم – اما روان از مظروف نیز تاثیر می پذیرد و برای داشتن روانی تندرست بایستی به کمک ورزش و فعالیت بدنی مستمر تن را درست نگاه داشت. اما چه چیزهای دیگری را برای تندرستی روان می توان ذکر کرد؟ در بخش دوم این مطلب در هفته آینده از یاری رسانان به تندرستی روان یاد خواهیم کرد.
[۱] اوستا/ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه/ نشر مروارید ۱۳۷۱