سخنران: دکتر فرزام پروا
تاریخ: ۹۴.۱۱.۲۰
محل: تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
پیاده کننده: هدا لایق
مطابقت دهنده: صدف کارخانه چی
می شود گفت این قرن، قرن انفجار اندیشه و تحقیق و کشف بوده است. کالوینو اعتقاد دارد که یک نویسنده باید اینگونه باشد، باید مثل یک دائره المعارف باشد. اصلاً شاخصههای نویسنده های قرن بیستم را یکی شکاکیّت و یکی هم کنجکاوی بینهایت در مورد دانش بشری میداند. اگر شما میبینید که مثلاً کالوینو کتابی به اسم «شوخیهای کیهانی» یا «کمدیهای کیهانی» نوشته است و با نظریات مختلف کیهانشناسی شوخی کرده است، در درجه اوّل فرد عمیقاً باید با این ها آشنا باشد. نه از آن مدل آشناییهایی که بگویند: آن هم یک سه نقطه مثل دیگران! این یک آشنایی خیلی عمیقتری میخواهد. کالوینو از یک جهان رمزآمیز و رازآمیزی صحبت میکند، به همین خاطر خیلیها به بورخس نزدیکش میدانند و البتّه در همین کتابی که اسم بردم، کالوینو بارها راجع به شیفتگی خودش به بورخس صحبت کرده است که بورخس هم از همان دسته نویسندگانی است که خیلی از آثارش، خود موضوع زبان را مورد حمله قرار داده است. یعنی اینکه آن پیشفرضهایی که ما در ذهنمان ساختهایم که مثلاً کلمات یک سری معانی مشخّصی دارند و وقتی گفتگو، دیالوگی اتفّاق می افتد، در واقع هر کلمهای نشانهی یک چیزی هست و همینطور منتقل میشود، همینها را گفته و زیر سؤال برده است. همین چیزی که در علوم این قرن مورد سؤال قرار گرفته و زیر سؤالش قرار دادهاند، و در واقع اگر کالوینو میگوید که هر اثر بورخس یک جهان است یا نمونه ای از خصیصههایی جهان است، بیدلیل نمیگوید. خودش هم خیلی به بورخس نزدیک است.
فکر کردم که یک قطعاتی از برخی آثار کالوینو را برای نمونه برایتان بخوانم که ببینید این حرفهایی که زدیم چقدر صادق است، چقدر این مواردی که از آنها اسم بردم واقعاً در آثار کالوینو وجود دارد. پس این شوالیهی ناموجود را که به نظر من یکی از زیباترین آثار کالوینو است، البّته این نظر من است، اگر نه به نظر من زیباترین اثر کالوینو شهرهای بینشان است، اصلاً علّت اینکه من به شخصه خیلی خیلی علاقه مند شده ام و به کالوینو ارادت پیدا کردم، به خاطر همین شهرهای بینشان بود که با اینکه ترجمهای هم از آن موجود بود، الآن هم تعداد ترجمهها بیشتر شده، ولی به خاطر عشق و علاقهام فکرکردم در مورد این کتاب آن طور که باید حقّ مطلب ادا نشده است، باید دوباره ترجمه شود و آن را ترجمه کردم و یک زبان نسبتاً قدیمی ای برایش به کار بردم، متناسب با زمانی که مارکو با قوبلای صحبت میکرده است. چون همان طور که گفتم زبان ماکو فارسی بوده است!