سخنران: دکتر فرزام پروا
تاریخ: ۹۴.۱۱.۲۰
محل: تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
پیاده کننده: هدا لایق
مطابقت دهنده: صدف کارخانه چی
از آنجایی که کار من در حوزه روح و روان است، آن چیزی که میخواهم امروز به شما بگویم این است که این چیزی که مثلاً راجع به هوش بر سر زبانهاست که طرف نابغه بوده، مثلاً اگر کالوینو شده نبوغ داشته است، اینها داستانهایی است که سرودهاند. اینها داستان های افراد بیهمّت این دنیا است. وگرنه چیزی به این اسم وجود ندارد. اگر کالوینو، کالوینو شده است، به خاطر اینکه عمیقاً خودش را در معرض تمام این نحلههای فکری و انقلابهای فکری با درد و رنجی که داشته قرار داده است. همان طور که ما در ادبیّات خودمان کسی مثل هدایت را داریم، شاید به خاطر اینکه از این سرزمین بوده است درد و رنج مضاعفی را هم کشیده است و خودش را در معرض اینها قرار داده است که مثلاً یک اثری را مثل بوف کور مینویسد که در واقع جزء اوّلین آثار سورآلیستی دنیا است. خب، این ها همه رنج و تعب و زحمت میخواهد، ولی ما که در این سرزمین هستیم من متأسفم این را بگویم که برای ما ناشناخته است. من گاهی اوقات خیلی متأسف میشوم که بعضی از نشریاتی که به ظاهر هم اسم اندیشه روی آن است، اندیشه امروز و فرهنگ امروز و این حرفها، مطالبی در آن چاپ میشود که متأسفانه یک سری افراد بیهمّت مینویسند. بله خیلی جذّاب است که مثلاً یک نفر ژک لکان باشد که ۳۰ جلد حرف جدید زده باشد. اگر به این فکر کرده باشید که مطرح کردن یک ایده جدید چه درد و رنجی دارد و چقدر سخت است و چقدر زحمت میخواهد، یک جمله جدید، بعد میفهمید که این آدم چه رنج و زحمتی کشیده است، البّته در آن محیط خاصّ بالندهای هم که وجود داشته به وجود آمده. بعد مثلاً یک نفر بدون اینکه حتّی یکی از آثار این بزرگان را خوانده باشد مینشیند با خیال راحت نقدشان میکند. همین تازگی یک کتابی از نشر مرکز را داده بودند که من نگاهش کنم و تقریباً ۳۰ درصد این کتاب نقد یکی از متفّکرین معاصر بود، ۳۰ درصد. من اوّل فکر می کردم که خب، طرف مثلاً یک جمعآوری کرده، جملاتش را سبک سنگین کردم که ببینم درست است یا درست نیست، ولی از یک جایی به بعد دیدم که این فرد همه این حرفها را زیر سؤال برده است. بعد رفتم آخر کتاب را نگاه کردم، با خودم گفتم حتماً خواندهای که داری این کار را می کنی دیگر، حداقل اسم آن کتابهای که خواندهای را آن انتها گذاشتهای و دیدم که از کلّ آثاری که این فرد داشت، میشود گفت ۲ درصد آن آخر کتاب موجود بود که تازه این نقد و انتقادات هم متوجّه این ۲ درصد نبود. این یک وضعیّتی است که هست. اگر یک نویسندهای شده است کالوینو، مطمئن باشید که رنج و تعب بسیاری بر خودش هموار کرده است. همان طور که در ادب خود ما مثلاً وقتی کسی حافظ یا سعدی میشود، چون میخواهد تمام علوم زمان خودش را در خود جمع کند و یک میوهای بیرون دهد، این کار به این سادگی نیست.