سخنران: دکتر فرزام پروا
تاریخ: ۹۴.۱۱.۲۰
محل: تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
پیاده کننده: هدا لایق
مطابقت دهنده: صدف کارخانه چی
شوالیه ناموجود هم از آثار خیلی زیبای کالوینو هست و آن طنز سیاه، که یک بخشی از آن هم در آثار نویسندگان ایتالیایی هست، در کالوینو هم وجود دارد، که موضوع جنگهای صلیبی است. موضوع سان دیدن شارلمانی که آمده است مثلاً از شوالیهها سان ببیند. بعد کالوینو یک چنین جایی را توصیف کرده است که شارلمانی رسیده است جلوی شوالیهی ناموجود و ازش میپرسد:
« ـ چرا نقاب کلاهخودتان را بالا نمیزنید که صورتتان را ببینم؟
شوالیه هیچ حرکتی نکرد؛ دست راستش که با دستکش آهنیِ کاملا جفت و جوری قلتاق زین را گرفته بود، آن را بیشتر فشرد، در همان حال به نظر آمد دست چپش که سپر را گرفته بود کمی لرزید. شارلمانی با پافشاری گفت:
ـ آهای اصیل زاده دلاور، با شما هستم، چرا صورتتان را به پادشاه نشان نمیدهید؟
صدا از شکافِ میان نقاب و چانهبند به وضوح شنیده شد:
ـ چون من وجود ندارم اعلیحضرتا!
امپراتور فریاد زد:
ـ چه حرفها، حالا دیگر شوالیهای به کمکمان آمده که وجود ندارد! نشان بدهید ببینم.»
اسم این شوالیه آژیلُف است، یک سری جنگ بیفایده و بیمعنی ای بین مسیحیان و مسلمانان اتّفاق افتاده است، که شاید اگر سالیان سال در مورد بیفایده بودن و بیمعنا بودن این جنگها کتاب بنویسند کم باشد. ولی کالوینو با یک اثر و به طنز گرفتن این موضوع که مهّمترین شوالیه کشور را شارمالی دارد و اصلاً وجود ندارد، کلّ این موضوع را به ما منتقل میکند:
«آژیلُف لحظهای مردد ماند؛ سپس با حرکتی مطمئن ولی کمی کند، نقاب کلاهخودش را بالا زد.»
حالا چی میبینید؟
«کلاهخود خالی بود. توی زره سفید با پرهای زیبای رنگارنگ، هیچ کس نبود.
شارلمانی گفت:
ـ عجب، عجب، به حقِّ چیزهای نشنیده و ندیده! و شما که وجود خارجی ندارید چگونه از عهده انجام وظایفتان برمیآیید؟»
وظایف مقدس مثلاً اون جنگهای صلیبی،
«آژیلف گفت:
ـ به نیروی اراده قربان، و با ایمان به هدف مقدّسی که در پیش داریم.
ـ بله، بله، حرف بسیار درستی است، در واقع به کمک این نیروست که ما میتوانیم وظایفمان را انجام دهیم.
واقعاً برای کسی که وجود خارجی ندارد، به نظرم شما خیلی دلیر میآیید!»