گوش دادم
گوش دادم به همه زندگیم
موش منفوری در حفره خود
یک سرود زشت مهمل را
با وقاحت می خواند… (از مجموعه تولدی دیگر، انتشارات مروارید،۱۳۷۲)
بی جهت نیست ماندگاری و عزیز بودن فروغ. در سرزمینی که همه مان، چه مرد چه زن، بزرگ آهن کوه مرد، هستیم، در سرزمینی که کوچکترین اشاره ای به جزئی ترین نقطه ضعف کسی، می تواند طومار دوستی چندین ساله را در هم پیچد، در سرزمینی که هر کلمه را بایستی در هزار لفافه پیچید، در مملکتی که بهای تریج قبایمان از هر چیزی بالاتر است، بزرگترین شاعرش (که نه تنها بزرگ بود، از اهالی امروز بود – به قول سهراب) چنین از خود می گوید. حال شما بگویید این شعر است یا رشادت؟ آیا از دیگر شاعران بزرگ این آب و خاک چنین سطوری سراغ دارید؟!