اگر از آنتونن آرتو می پرسیدید قطعا این جواب را می شنیدید: طاعون!!
به این قسمت از مقاله فوق العاده آرتو به نام تئاتر و طاعون توجه کنید(از کتاب فرهنگ تئاتر و طاعون / ترجمه جلایل ستاری / نشر مرکز ۱۳۹۰):
…تئاتر گره کشاکشها را میگشاید، نیروها را آزاد و رها میکند، امکاناتی بر میانگیزد و اگر این امکانات و قوا ظلمانیاند، گناه آن به گردن طاعون و تئاتر نیست، بلکه به گردن زندگی است.
توجه نداریم که زندگی، آنگونه که هست و آنگونه که برای ما ساخته و پرداخته شده است، موجبات انگیزش و شوریدگی بسیار فراهم آورده در اختیارمان مینهد. پس همانگونه که در طاعون، دمل عظیمی چه اخلاقی و چه اجتماعی سرباز میکند و تخلیه میشود، تئاتر نیز برای تخلیه دملها به صورت جمعی، خلق شده است…
تئاتر چون طاعون، بحرانی است که با مرگ و یا درمان و بهبودی، پایان مییابد و طاعون بیماریای برتر از دیگر بیماریهاست، زیرا بحرانی کامل و تمامعیار است که عاقبتش، چیزی جز مرگ یا پاکسازی و تصفیهای نهایی نیست. همانگونه تئاتر نیز به مثابهی درد و بیماری است زیرا تعادل غایی و نهاییایست که بیویرانگری و تخریب به دست نمیآید. تئاتر ذهن یا روح را به هذیانی فرامیخواند که نیروهایش را برمیانگیزند و سرانجام از دیدگاه انسانی ملاحظه میتوان کرد که تئاتر چون طاعون، تأثیری سودبخش و خیرخواهانه دارد، زیرا انسانها را وادار میکند که خود را همانگونه که هستند ببینند و نقاب از چهرهشان بر میگیرد و دروغ و پستی و دورویی و ریاکاری و سالوس را بر آفتاب میاندازد و ماندگی و جمود خفقانآور ماده را که حتی دامنگیر روشنترین حواس نیز میشود، تکان میدهد و به تحرک وامیدارد و بر جماعات، قدرت ظلمانی و قوت پنهانشان را مکشوف میسازد و بدینگونه دعوتشان میکند که با نگرش و وجه نظری قهرمانی و والا با سرنوشت روبرو شوند که اگر این آگاهی حاصل نمیآمد هرگز قادر به انجام دادن چنین کاری نبودند…