ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

از لیسبون، همراه مهر و دوستی…

دکتر جان

امیدوارم روزگار به کام باشد هر جای این دنیای خاکی و خالی که هستی. علی الظاهر دل من بیشتر برای جنابعالی تنگ می شود تا دل شما برای من. با اینکه نمی دانم نوروز را در سفرید یا در حضر، بگذارید با مهر آغاز کنم که سرآغاز تمام دوستی ها و سرانجام دوستی های راستین است. از احوال ما بخواهید دلمان برای دهمان عجیب تنگ شده، و از شهر و شهریان و روزگارشان – کما فی السابق – دلزده ایم و دلمان می خواهد هر چه زودتر برگردیم به ده. اما در این شهر طاعون زده و فقیر لیسبون دو سه فقره سوال عجیب و غریب برایمان پیش آمد که گفتیم از شما بپرسیم (لفظ “شما” هم می دانید که از بابت چیست؟!):

اول اینکه ظاهرا در روز مقدسین سال ۱۷۵۵که تمام کشیشان در کلیسا مشغول دعا بوده اند زلزله و تسونامی عظیمی در این شهر اتفاق افتاده و کرور کرور مردمان را به قعر دریا و زمین برده است، طوری که هنوز انعکاس این اتفاق عظیم را پس از ۲۵۰ سال می توان در روح نفوس این مردمان بو کرد و شنید. فکر می کنید این اتفاق طبیعی هم در رخداد انقلاب فرانسه به سال ۱۷۸۹ موثر بوده یا خیر؟ (علی الظاهر سوال پرتی است، اما قول می دهم که پایه و اساس درستی دارد، و اگر لازم شد حاضرم برایتان توضیح دهم، شفاهی یا کتبی)

اما سوال دومم از سوال اول هم به ظاهر پرت تر است ولی بازهم ناشی از تفنن نیست. در اینجا که هستم متوجه شدم مهمترین شاعر معاصر پرتقالی نامش فرناندو پسوآست و یک مجله منتشر می کرده به نام اورفه. آیا واقعا از چنین مطلبی خبر نداشتی، یا نامی که برای وب نوشت مشترکمان انتخاب کردی چیزی فراتر از یک اتفاق ساده است؟ یادم می آِید همیشه از این صحبت می کردی که پس از کالوینو سراغ یک شاعر پرتغالی خواهی رفت. خب حالا چه می گویی؟

البته جوابهایتان چه درست باشد چه نادرست، چه از سر مهر باشد، چه نشان ناخوشنودی، من به قول خودم که در این صفحات در مورد برخی از روشهای شما در ارتباط با مراجعینتان خواهم نوشت وفا خواهم کرد. شبلرط قبلی مان که یادتان هست؟

ارادتمند

بهمن

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی