بنام دادار یزدان
معرفی گروه ادبی– نمایشی «آوای مهر»
گروه «آوای مهر» اولین بار در بهار ۱۳۸۸ با حضور داوطلبانه مهارتجویانی که کلاس ادبیات نمایشی را در بنیاد امید مهر گذرانده بودند تشکیل شد. به نظر میرسد بعد از حدود ۲ سال فعالیت و حصول تجربیات و دستاوردهایی چند، و محک خوردن پیشفرضهای اولیه، برای جمع بندی و توضیحات بیشتر در مورد گروه آوای مهر زمان مناسبی باشد. به ویژه آنکه اکنون امکان آن فراهم شده که در بنیاد نمایش اجرا شود و مهارتجویان کلاسهای سایکودراما داشته باشند، و توضیحات زیر میتواند خط تمایزی را که فعالیتهای گروه آوای مهر را مشخص میکند، واضحتر کند.
اول آنکه گروه آوای مهر یک گروه ادبی– نمایشی است و محور آن ادبیات و ساری و روان کردن آن در بین مهارت جویان به دلایلی است که در ادامه خواهد آمد. بنابراین گروه آوای مهر، گرچه جلسات نمایشخوانی برگزار میکند، هدف بازیگری نداشته و نخواهد داشت. بد نیست اشاره شود که امروزه نمایشنامهخوانی حداقل در مملکت ما یکی از شاخههای قدرتمند تئاتر محسوب میشود. تئاتری که تجربه آن در اردوگاههای جنگ جهانی دوم نشان داده حتی در سختترین شرایط، که انسانها هر آنچه در آنها انسانی بوده را نزدیک بوده از کف بدهند، آنها را با هم مهربانتر میکند، و نام «آوای مهر» نیز علاوه بر «بنیاد امید مهر»، اشاره به چنین حقیقتی دارد:
تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی
دوم آنکه مسوؤل گروه روانپزشک است و در زمینه سایکودرام در بیمارستان روزبه تجربیاتی داشته است. آشنایی با ادبیات و حتی پارهای فعالیتهای ادبی، وی را به این فکر انداخت که شاید بتوان با تکیه بر ادبیات غنی زبان پارسی یک گروه ادبی– نمایشی برپا کرد که متضمن اهداف تربیتی باشد. به این ترتیب مفروضات غلط تئاتر درمانی از قبیل اینکه که “برای تخلیه هیجانی احتیاج به بازسازی عین موقعیت تروماتیک است” یا “اصولاً تخلیه هیجانی یا شناخت های خودآگاه از آن ربطی به درمان پیدا میکند” یا حتی ادعاهای گزافی چون معرفی تئاتر درمانی به عنوان شرح زیبایی شناسانه آزادی (!) یا کاوش علمی جهت دریافت حقیقت را نیز می توان کنار گذاشت.[۱] ضمن اینکه اصولاً هر نوع روش درمانی بر پایه این فرض قابل بحث (اگر نگوییم بیپایه!) قرار دارد که انسانها در حوزه روح و روان به دو دسته بیمار و نیازمند درمان و سالم و بینیاز از درمان تقسیم میشوند، در حالی که همانطور که فردوسی بزرگ میگوید:
هنر بیگهر خوار و زار است و سست به فرهـنگ باشـد روان تـندرست
اگر صحبت از تندرستی روان است، همه انسانها نیازمند آنند، و راه آن نیز فرهنگ است. با فرهنگ است که روان انسان می«فرهنجد»(شیرهاش با فشار بیرون کشیده میشود)، به یاری فرهنگ است که روان آدمی تربیت میشود، تربیتی که هیچ روانی از آن بینیاز نیست. آن هم فرهنگی که در سرزمین ما و در زبان ما، حداقل در شکل مکتوبش، عمدتاً از راه گنجینه ادبی بیمانندی انتقال مییابد که حتی بر فرهنگ شفاهی نیز چیرگی دارد، به نحوی که بسیاری از ضربالمثلهای فرهنگ شفاهی برگرفته از این میراث ادبی است. بر چنین پایهای بوده که محور کار در گروه «آوای مهر» بر پایه «ادبیات» قرار گرفته، چرا که همانطور که خود این کلمه نشان میدهد، ادبیات ما در ذات خود با «ادب» و تربیت پیوندی ناگسستنی دارد. زیباترین و بُرندهترین سفارشهای تربیتی را در کتابهایی چون گلستان سعدی و مثنوی مولانا میتوان یافت، این ما هستیم که به ملل جهان «حقوق بشر» و «بنی آدم اعضای یکدیگرند» را آموختهایم، چیزی که اینجانب هر چه در ادبیات سایر ملل بدنبال آن گشتم، نیافتم، و اگر یافتم (مانند آنچه در ادبیات فرانسه در قصههای تربیتی لافونتن دیده میشود) اقتباسی ناقص از ادبیات خودمان بود (در مورد اخیر کلیله و دمنه و گلستان سعدی). ادبیات ما از نظر داشتن بار تربیتی و پرورشی اگر در ادبیات جهان بینظیر نباشد قاعدتاً کم نظیر است. حداقل کسی در این نکته که در زمینه شعر این ادبیات در ملل جهان جایگاه اول را دارد شکی نمیتواند داشته باشد، و صد البته این از زبانی چند هزار ساله که بزرگترین حکیمان و دانشمندانش چون خیام و سهروردی نیز اندیشههای خود را به شعر در آوردهاند، زبانی که مهمترین زبانهای زنده دنیا از هندوستان گرفته تا تمام زبانهای اروپایی از شکل باستانی آن (زبان پهلوی) ریشه گرفتهاند، هیچ جای تعجب ندارد. جای شگفتی و اسف بسیار دارد که امروزه این میراث عظیم به دست فراموشی سپرده شده و جای آن را کتابهایی بیمحتوا در زمینه روانشناسی گرفته است که ظاهراً به مصداق «مرغ همسایه غاز است» تنها برجستگی آنها این است که از آن سوی آبها آمدهاند و بیمحتوایی آنها هر چه زمان میگذرد بیشتر خود را نشان میدهد. فراموش نکنیم که هزار سال از نگارش شاهنامه فردوسی و صدها سال از نوشته شدن گلستان و مثنوی میگذرد، و هنوز مطالب آنها تازگی خود را از دست نداده است و هر روز شگفتی بیشتری از آنها به ظهور میرسد.
اما در زمینه ادبیات نمایشی، اگر نخواهیم جنبههای نمایشی قدرتمند آثاری چون شاهنامه فردوسی و خسرو و شیرین نظامی را در نظر بگیریم (که از قضا عمر شکل نمایشی شاهنامه به صورت نقالی از خود شاهنامه نیز بیشتر است)، بایستی بگوییم این شاخه در ادبیات ما نسبتاً جوان است، و تازه در دهه چهل شمسی با آثاری از غلامحسین ساعدی و بهرام بیضایی ( بطور دقیق با اجرای نمایش «بهترین بابای دنیا» از ساعدی به کارگردانی عزت الله انتظامی در سال ۱۳۴۴ در تالار ۲۵ شهریور) آغاز میشود. به همین جهت وقتی شعر را کنار میگذاریم و به این شاخه میرسیم، کارهای برجسته عمدتاً آنهایی هستند که از طریق ترجمه از ادبیات سایر ملل وارد زبان ما شدهاند، و خوشبختانه ترجمههای درخشان کسانی چون شاهرخ مسکوب، کامران فانی و داریوش آشوری آثار سوفوکل و چخوف و شکسپیر را در اختیارمان قرار داده است.
سوم آنکه برای بهرهمندی تمام مهارتجویان، گروه آوای مهر هر چند گاه یکبار جلسات عمومی دکلمه و نمایشنامه خوانی برگزار میکند، و نمایشنامه خوانی در عین سهولت اجرا، در بین شاخه های نمایش بیشترین بار تربیتی را دارد (به این گفته دکتر مهین بهرامی داور نخستین جشنواره نمایشنامه خوانی در فرهنگسرای نیاوران (در سال ۱۳۸۳) توجه کنید: “نمایشنامه خوانی یک تربیت والای فرهنگی است[۲]” ). گروه آوای مهر نیز سعی بر این دارد که تنها و تنها از شاهکارهای ادبیات نمایشی استفاده کند تا این هدف به بهترین نحو حاصل شود. نگاهی به کارهای اجرا شده تاکنون (آنتیگون، شب به خیر مادر، زاغ و عقاب، سگها و گرگها و قصه دخترای ننه دریا و پریا و کارهای دردست اجرا یعنی بهترین بابای دنیا و چوب بدستهای ورزیل) خود بهترین شاهد این مدعاست.
چهارم آنکه بر مبنای هدف تربیتی پیش گفته و در کنار آن، در وهله اول این مهارتجویان هستند که از طریق شعر یا نمایش خوانده شده، مجال بروز و ظهور مییابند، نه شعر یا نمایش. هدف در درجه اول نه ارائه شعر یا نمایش، که ارائه توانمندیهای مهارتجویان است. به همین جهت است که مسوؤل گروه سعی میکند غیر از تقسیم نقشها، در بقیه مراحل آمادهسازی برای اجرا تنها نقش تسهیل کننده کار را ایفا کند و بگذارد مهارتجویان آنطور که توانایی آن را دارند کار را پیش ببرند. اگر مهارتجویی خواست قسمتی از کار را از بر کند، اگر خواست مواد اولیه بیشتری در اختیارش گذارده شود، اگر احتیاج به زمان بیشتری داشت این گروه است که از او تبعیت میکند. بنابراین هیچ جبری در هیچ مرحلهای در کار نیست و بالطبع به پیشنهادات مهارتجویان در زمینه اجرا نیز توجه کافی میشود. البته جز این هم نمیتواند باشد چرا که گروه آوای مهر از افرادی تشکیل شده که پس از خاتمه دوره آموزشی خود در بنیاد امید مهر بطور داوطلب در فعالیتهای این گروه شرکت میجویند. ما در گروه آوای مهر انسانها را به دو دسته نیازمند درمان و بینیاز از درمان تقسیم نمیکنیم، و سعی میکنیم تنها آنها را بر حسب نوع تواناییها و علاقههایشان ببینیم، و کار را بر این اساس بین آنها تقسیم کنیم. ما در گروه آوای مهر، آوای مهر و دوستی سر دادهایم، و حداقل امید داریم این آوا برای کسی آزارنده نباشد، چه نیک میدانیم که هر کار نویی، در ابتدا این گونه است.
هرکو نکاشت مهر وز خوبی گلی نچید در رهگذر بـاد نگـهبـان لالـه بـود
فرزام پروا
[۱] بگذریم از اینکه از نظر کسی مانند پیتر بروک تئاتر درمانی بدون حضور تماشاگر دنیایی هولناک و فوق العاده مخرب است و حتی بی معنی (تئاتر درمانی و نمایش زندگی/ فیل جونز/ چیستا یثربی). همان پیتر بروکی که بدون اینکه بخواهد به رسم درمانگران با وضع اصطلاحات جدید بیشتر ابهام ایجاد کند اسم کتابش در مورد تئاتر را “فضای خالی” و “رازی در میان نیست” میگذارد! در ضمن مشخص نیست چه کسی مجوز این را صادر کرده که رازهای زندگی خصوصی افراد به اشتراک گذاشته شود؟
[۲] مقاله “نمایشنامه خوانی درست یعنی همین”/نوشته عطا صادقی/مجله شهر هشتم/مرداد ۸۶