ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آواز عشق

در آن هنگام که کوه ها و تپه ها عاشقانه همدیگر را در آغوش می کشیدند

و ابرها هم آغوشی شان را بوسه می دادند

و باد بهجت، نور سرمدی را بر پیوندشان می تاباند

و طره های تو را نور افشان می کرد

و زمین را خطهایی در هم می کشید

که هیچ کس از وحدتشان خبر نداشت

در آن هنگام که کاغذهای نانوشته در دستان زمین متورم می شدند

و دانه های خیار و شبدر رشد را فریاد می کشیدند

در آن هنگام که آواهای غمناک آوای هستی شدند

تا تولد را جشن بگیرند و مرگ را

در آن هنگام که باد خرقان بر بایزید می وزید

و دستان منوچهری بشارت خوارزم را می داد

در آن هوای شکفتن

آوازعشق شنیده می شد

تا چناران کهنسال مرگ را تاب بیاورند

و کرم شب تاب نور را…

 

حوالی خرقان – ۵/۱/۹۴

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی