ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

آقا غلامحسین از دید صمد (و برعکس)

گوهر مراد هر لحظه در پی کشف و نمودن پستی انسانهایی است که «نانشان به قیمت ریختن خون دیگران» به دست می آید. ساغ اولسون!

صمد بهرنگی / شهریور ۱۳۴۵ (در کتاب بختک نگار قوم/ به کوشش علیرضا سیف الدینی / نشر اشاره ۱۳۷۸)

 

یاد آن لحظه فراموش نکردنی که با همه متواضع و خاکی و ساکت بودنش چگونه در خانه «جلال آل احمد» یقه مردک خود فروخته ای را که عنوان «استاد دانشگاه» را همیشه مثل جارو به دمش می بست و از هر سوراخی برخلاف موشها داخل می شد گرفت و بیچاره اش کرد…بله، معجزه آگاهی از یک معلم دهکده های غرق در فلاکت انسان بزرگی ساخت، به جا و به حق، …

غلامحسین ساعدی / آدینه ۶۲-۶۳ ( از همان منبع)

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی