ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

نمایشنامه دارالمجانین – بخش یازدهم

شیرین – جان با جان و تن با تن بپیوست    تن از دوری و جان از داوری جست

مهین بانو – جووووووووون…

خسرو – راستی من … همان است که هست… هر چند بر شوربختی شما فرجی نباشد…

اصغر – شوووووووووووور یا شو ور؟ بابا بگیرش قال قضیه رو بکن دیگه!

شیرین – تو خسروی خسروی من باش… آیا این گزافه است؟ می دانستم… می دانستم داستان مرگ تو آسان نیست… داستان مرگ تو افسانه ای پرداخته ی آنان است که خوشبختی عشاق را نتوانند دید…

فرهاد ( با کمی غیض رو به دکتر ) – این که دیگر رنگ عوض کردنه! مگه تا همین دو دقیقه پیش نمی گفت که… حالا یعنی عاشق قاتل من… یعنی قاتل فرهاد شده؟

دکتر (با اشاره انگشت به بینی) – سیس! حالا تو هم بالا غیرتا نقشت رو بدون اینکه زیاد درگیرش بشی انجام بده پدرجان

شیرین – بر جهانداری که تسخیر تاج و تخت قیصریان برای او به طرفه العینی محیاست٬ چگونه چنین مردنی بی مایه آن هم به دست پسرش شیرویه می توانست حقیقت باشد؟

اصغر (که خود را نزدیک فرهاد رسانده با اشاره جارو به او) – تاریخو می بینی؟ فول فوله ها!

مهین بانو – اگه دستم به اون شیرویه نرسه. عجب بچه ی مادر….

خسرو – من خسرو ام اما نه خسروی شما… ولی زیبایی شما گرچه چشم نواز است در برابر زیبایی روان با صلابتتان که از بهر نام از کامجویی از خسروی ساسانی کناره می گرفت قدر و ارزشی ندارد…

شیرین (با عجله) – دیگر کناره جویی کافی است!

اصغر – بابا از هول حلیم نیفتی تو سفره عقد یه وخ!

مهین بانو – مرد هم مردای قدیما! وا این مسخره بازیا چیه… حالا ساسانی یا غیر ساسانی مگه فرقی هم داره؟

خسرو – شور شیرین بر دوش من باری است… امیدم آن است که سزاوار این بار باشم… اما قبل از هر چیز یاوه گویان مست را باید … (چشم در چشم فرهاد می شود٬ براق)

فرهاد (وارد بازی شده) – یاوه گوی مست را با که هستی؟!

(خسرو یک مرتبه به سمت فرهاد یورش می برد. فرهاد می ایستد)

دکتر – آقایون! نه نه! یه ذره آرامشتون رو حفظ کنین…. از این اتفاقات زیاد می افتد

خسرو – یاوه سرایی در عشق؟

فرهاد – چه یاوه ای؟ … هیچ معلومه چی می گه؟

دکتر – فکر می کنم شاید پرستارا حرفایی زدن… تمام قائله باید زیر سر اون دو تا آشوب بپا کن باشه

خسرو – آنان به راستی شهره اند… پرستاران راستی را اینگونه مخوان!

(اصغر خود را حائل بین خسرو و فرهاد می کند)

دکتر – آفرین اصغر … آفرین…

اصغر – آفریدم تموم شد!

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی