امروزه وقتی صحبت از نسل کشی می شود زود یاد نسل کشی ارامنه یا نسل کشی یهودیان می افتیم. اتفاقاتی که وجدان بشر همیشه بخاطرشان دردمند است. اما جالب است که کسی از نمونه های نسل کشی موفق! یعنی زمانی که گروهی انسانهای متجاوز و درنده خو به خود اجازه داده اند تا نسل جمعیتی از بشر را از روی زمین محو کنند سخنی به زبان نمی آورد. شاید اصلا بپرسید مگر نسل کشی موفق هم داشته ایم؟ حق هم دارید. دیگر موضوع آنقدر شرم آور است که بهتر است کسی چیزی از آن نداند!
تاسمانی جزیره ای در جنوب استرالیاست. در کتاب سرزمین و مردم استرالیا (اثر گودفری بلوندن، ترجمه هوشنگ ابرامی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۶) چنین می خوانیم:
بومیان تاسمانیا [یکی از دو دسته اصلی بومیان استرالیا] که سی صد کیلومتر دریای توفانزا آنها را از خاک اصلی جدا می سازد از قایق و قایقرانی چیزی نمی دانستند. تاکنون کسی به درستی نتوانسته است بگوید آنان چگونه و در چه دورانی به این جزیره راه یافته اند. اما اشیایی که از نیاکان آنها به چنگ آمده تا سی هزار سال عمر دارند. هنگامی که سفید پوستان وارد تاسمانیا شدند بیش از سه یا چهار هزار بومی ندیدند [قبول کنید که سه یا چهار هزار تا که عددی نیست!!]. بسیاری از آنها نیز چون تصور می رفت که سفید پوستها را تاراج کنند و گوسفندانشان را بدزدند، مورد حمله قرار گرفتند و از پای در آمدند [ توجه کردید؟! چون تصور می رفت…! حالا دیگر نگفته که بسیاری را از سر تفریح با تفنگ کشته اند!]. یک بار شکارچیان انسان [این هم نوعی شغل است!!] در قسمت اعظم جزیره به جستجو پرداختند، اما بومیان راه های جنگلی را چنان خوب می شناختند که از حلقه محاصره سفید پوستان گریختند و فقط یک پیرزن بومی و دو جوان دستگیر شدند [خب بگویید که مورد لطف شکارچیان انسان قرار گرفتند دیگر!!]…
در یک مرحله جنگ بین سفیدان و سیاهان تاسمانیا به درجه ای رسید که مردم سفیدپوست بر آن شدند که بومیان را در جزایر مجاور سکونت دهند. سیاهان اسیر شدند ولی اسارت آنها چندان به درازا نکشید زیرا یکی پس از دیگری درگذشتند. .. روزی به سال ۱۸۷۶ تروکانینی [آخرین مرد بومی خالص] در لنگرگاه هوبارت درحالت مستی درگذشت؛ و بدین سان آخرین انسان تاسمانیایی عصر سنگ از صحنه گیتی محو شد. [به همین سادگی!!!]