ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

نامه های چخوف به برادرش…

چخوف برادرش را که او نیز نویسنده بود با عباراتی چون عبارات زیر می نوازد:

“تو آدم سبک مغز و کم تجربه ای هستی، اما با وجود اینحس شنوایی تو از میان تمام ستایندگان و بدگویان من، تیزتر و شنواتر و حساس تر است”

“من به دلیل عقایدم یا به هر دلیل دیگر، اهانت را از طرف تو تحمل نخواهم کرد، هرچند علیرغم انتظار از ترفند همیشگی خود استفاده کنی و تمام مسوولیت ها را به پای مستی خود بیندازی…”

“لطفا شلوار نباش و مرا فراموش نکن”

“لنگ دراز از هیچی بهتر؛ ای رشوه بگیر، حقه باز و هر چیز خبیثی که به عقل من می رسد!… به شیطان لنگ اطمینان نکن.”

“چه کسی می توانست پیش بینی کند که از مستراح چنین نابغه ای برون بیاید. آخرین داستان تو فانوس دریایی زیبا و حیرت انگیز بود. یقینا تو آن را از نویسنده ای بزرگ دزدیده ای.”

“مگر تا به حال چشمانت آنقدر باز نشده اند تا بدانی که در قرن ما همه کس و همه چیز به تو دروغ می گویند.”

“به درام نویس دروغینی که تاج های افتخار من مانع خوابیدن او می شوند!”

اما چخوف توصیه های جالبی هم برای نویسندگی او دارد که خواندنی است:

“کثرت تغییر و اصلاح نباید تو را ناراحت کند. زیرا هر چه کار متنوع تر باشد به همان اندازه بهتر است. فقط از این طریق است که شخصیت ها در نمایشنامه گیرایی و برتری می یابند. از همه مهم تر این است که از عنصر شخصی در نمایشنامه پرهیز کنی. اگر تمام قهرمانان شبیه تو باشند آن نمایشنامه پشیزی نمی ارزد…. برای چه کسی مهم است که زندگی و افکار من و تو را بداند؟ به آدم ها آدم ها را ارائه کن نه خودت را. از زبان نغز و شیوا بپرهیز. بیان و زبان باید ساده و روان باشد…”

 

مجموعه آثار چخوف (جلد هشتم)/ نامه ها ۱ / ترجمه ناهید کاشی چی/ انتشارات توس/ چاپ سوم ۱۳۸۹

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی