سلام دکتر جان
من نفهمیدم که من حالم بده یا تو! خوب تا تونستی تاختیا! اما تاختن تو من رو خوب سر حال آورد تا بقیه سفرنامه خراسان رو – یعنی در واقع رفتن به شهر نیشابور – اینجا بنویسم. در مورد خیام و عطار که به اندازه کافی نوشته اند. اما همونطور که تو پست قبلی نوشته بودم در نیشابور یک شگفتی – که تنها حاصل خاک زرخیز ایران می تواند باشد – آدم را انتظار می کشد:
قرعه دانش به نام خشتمالی می زند
آفرین بر خاک شاعر پرور ایران من
حیدر یغما شاعر بی سوادی که بر کاشی های زیبای مقبره اش – که بین مقبره عطار و خیام واقع شده – علاوه بر بیت بالا چنین ابیاتی را می توانی پیدا کنی:
نشان قبر مگذارید بعد از مرگ یغما را
شهاب طارم اسرار در مقبر نمی گنجد
همان کسی که فروتنانه چنین می سراید:
پیاده رایت شعر سوارگان گیرم
دوباره توسن وقتم اگر عنان بدهد
همان کسی که می گوید از خاک گلخن و از خاکستر نشینی به اینجا رسیده و عاشقانه چنین می سراید:
اگر با آب دریاهای عالم صورتم شویی
غبار عاشقی از چهره من بر نمی خیزد
اما غیر از خاکستر نشینی برای روییدن این گل در خاک ایران چیز دیگری هم لازم بوده:(می دونم با این شعر خیلی حال می کنی!)
باعث تشویق یغما سنگ دست خلق بود
تا فرود آید به فرقم باز نادانی کجاست
دروغ و دورویی هم یکی از اشکال بسیار شایع نادانیه دیگه. بنابراین چه باک از نادانان!
چند بیت دیگر از ابیات نگاشته بر مقبره او:
من به ملک فقر پرچم کوفتم روز نخست
کس نشاید شست از این گرد سیمای مرا
همتی ای مرگ تا از دل خروشی برکشم
کاین فضا تنگ است بهر عرصه جولان من
ناجوانمردم گر از کوی فقیران پا کشم
گر در آیند اختران چرخ در فرمان من
خوشبختانه در نیشابور در حال ساختن هتلی هستند که در شأن این شهر افسونگر باشه. چون تنها یک مهمانسرای جهانگردی داره که پیش از انقلاب ساخته شده و تعمیرات زیادی هم درش نکردن. فعلا خداحافظ تا سفرنامه های بعدی. یه سفر می خوام برم آشویتز! نظرت چیه؟ اونجا نقس گیر تر می تونه باشه یا مزارع کشتار که در کامبوج دیدم؟
ب.ب (می بینی که من و بریژیت باردو شباهت زیاد داریم!)