ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

“بهمن” کجاست؟

دوستان عزیز، خوانندگان محترم

شخصی به نام “بهمن بداغ” مدتی است از خانه خارج شده و دیگر مراجعه ننموده است. کسانی که از وی خبری دارند لطفا اطلاع دهند و مژدگانی دریافت دارند. ایشان کت خود را نیز به همراه نبرده. در جیب بغل او این یادداشت را پیدا کردم که معلوم بود با عجله پشت یک قبض پرداخت نشده موبایل نوشته شده :

قبض روح شدم

تا تمام کرانه های زیستن

و تمام دریاهای بی موج

و تمام موج های بی ساحل

و تمام غروبهای بی خورشید

و تمام خورشید های سرگردان

و تمام سرگردانی های ماورا بحار

و تمام بخارهای پشت شیشه

که اسم تو را ظاهر می کنند

ناغافل…

آنجا که روح دنبال زنجیرهای قدیمی اش می گردد

و ارواح غمگین در کشتی های بی فرجام رقصیدنشان می گیرد

و دزدان دریایی دندانهای خرابشان را به رخ هم می کشند

و بردگان با زنجیرهایشان رِنگ می گیرند

و خورشید غروب را با اشک هایش می شوید

و پرندگانی که خورشید را نشان کرده اند

در غروب گم می شوند

آن زمان که دستان هوا را چنگ می زنند

تا وقت بارش بهار

و پاها از خویشتن لبریز می شوند

و خون به جوش می آید

و مرگ…

ناقوس مرگ به صدا در می آید

و نام تو را تکرار می کند

و تویی

و یک انتظار بی پایان…

این یادداشت تاریخ ۳۰/۱۰/۹۳ را دارد. تصور اینکه شبانه خود را به رودخانه سینک رسانده و در آنجا سوار یک کشتی عازم سفر ماورا بحار شده پشتم را می لرزاند… گم شدن “بهمن” درماه بهمن از آن اتفاقات غریب روزگار است…

ف پ

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی