دکتر جون داشتم می گفتم چطور سوار بر باد خنک شعر منوچهری به راحتی به شاهرود رسیدم. لابد می خواهی ببینی که شاهرود دیگر چه حیرتی می تواند برایم به ارمغان آورده باشد. بعله! اگر می دانستی که شاهرود موزه ای دارد که در محل شهرداری قدیمی شهر است آن وقت از وقوع حیرت، حیرت نمی کردی چون در این موزه سکه هایی از دوران اشکانی و ساسانی و صفوی نگهداری می شود و نگاهی کوتاه به نقش و نگارهای روی سکه ها مشخص می کند که ما چطور ملتی هستیم؟ نقش های اشکانی در اوج شکوه است، نشانی از فرهنگی که به اوج اعتلای خودش رسیده است، و بعد کم کم هرچه جلو می آِیی دلت بیشتر می سوزد… اما اوج حیرت جای دیگری است: آنجا که دست ساخته ها و اشیای تزئینی مربوط به شش هزار سال پیش از میلاد مسیح را می یابی! بعله یعنی هشت هزار سال پیش در تپه های اطراف شاهرود تمدنی قابل اعتنا وجود داشته است…
اما بالاترین حیرت را بایستی در بسطام در مقبره سلطان العارفین، بایزید بسطامی بیابی. همان سلطانی که احتمالا انگیزه اولیه عطار نیشابوری در نوشتن تذکره الاولیا بوده است (وگرنه چطور وقتی شرح کرامات و مقامات اولیا معمولا بیشتر از چند صفحه نیست، قریب ۶۰ صفحه شرح در مورد بایزید وجود دارد؟!). اولین چیزی که در اینجا چشمانت را می نوازد دو گنبد فیروزه ای نوک تیز است که بسیار زیبا هستند. و در صدد این هستی که ببینی کدامشان متعلق به سلطان عارفین است. می توانی تعجب مرا حدس بزنی وقتی که فهمیدم هیچکدام! سلطان عارفین در یک محفظه کوجک آهنی قرار دارد با سنگ قبری که روی آن اسم کس دیگری است! تازه در توضیحات نوشته شده که سنگ قبر ۴ تکه است ولی هر چه نگاه می کنی می بینی ۳ تکه بیشتر ندارد! و کمی تحقیق که می کنی می بینی همین چند روز پیش ظاهرا به دلیلی محفظه آهنی را باز کرده بوده اند و کسی هم ظاهرا از یکی از قطعات این سنگ خوشش آمده و چون در یک کوله پشتی هم به راحتی جا می شده آن را داخل کوله خود گذاشته و رفته است! آب هم از آب تکان نخورده! دست مریزاد!!! نه مسوولی استعفا کرده و نه اینکه حتی یک عذرخواهی ساده را لازم دیده است! بعد هم که بپرسید چرا لابد جواب می شنوید که مگر ما گفتیم برید بدزدید؟!!!
در نزدیکی قبر هم صومعه بایزید وجود دارد که محفظه کوچکی است که محل چله نشینی شاگردان او بوده است.
چیه مثل اینکه هنوز جریان سرقت سنگ قبر هزار ساله بایزید باورت نمی شود؟! نگفتم ایران سرزمین شگفتی هاست!!
ارادت
ب.ب