مشاهدات چیپ براون در روستای کندژام (به معنی سنگ ایستاده) در ریه سبز زمین، یعنی آمازون که در نشریه national geographic چاپ شده انسان را امیدوار می کند که بالاخره در گوشه ای از زمین برگ های غمگین هنوز به نام واقعی شان شناخته می شوند، و به همین جهت هنوز که هنوز است این برگها نتوانسته اند نبض حیات را بکشند. مردان قبایل کایاپو که ارمغان سپید پوستان برایشان این بود که جمعیتشان ثلث شود، با شجاعت اینجا ایستاده اند و از قلمروی خود و جنگل و طبیعتشان در برابر هجوم سپیدپوستانی که از این سرزمین تنها به طلاها و جویبارها و چوبهایش چشم دوخته اند، دفاع می کنند. بچه هایی که آواز می خوانند و جست و خیز می کنند و زنانی که در این بهشت می رقصند باید هم برای سپیدپوستان متجاوز غبطه برانگیز باشند، و امروزه سلاح این متجاوزان دیگر گلوله نیست، چیزی است که مردمان اینجا برگ های غمگین می نامند، و به کار انداختن تفرقه در میان قبایل می آید. برگهای غمگین؟!
آنجا که رئیس بزرگ، روپنی، با شمشیر چوبی اش (که در عکس او مشخص است، و نویسنده مجله با بدجنسی نام آن راچماق چوبی گذاشته) وارد می شود:
«زنی به سمت او رفت، دستش را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. هر جای دیگری بود محافظ ها او را به زور جدا می کردند، اما روپنی از کارش ناراحت نشد و حتی خودش هم زد زیر گریه. دلیل این زاری یک فاجعه ی تازه نبود، بلکه نوعی رسم کایاپو برای عزاداری رفتگان مشترک محسوب می شد.»
کایاپوها پس از اولین برخورد با اسکناس های کهنه برزیلی، نام مهیجی برای آن انتخاب کردند: پی ئو کاپرین، یا «برگهای غمگین». برگهای غمگین بیشتر و بیشتری وارد زندگی کایاپوها شدند، به خصوص در روستاهای نزدیک شهرهای مرزی برزیل. در روستای تورجام…. آلودگی ناشی از قطع درختان جنگل های بارانی و چرای دام ها باعث تخریب محل های ماهیگیری شد، بنابراین بسیاری از کایاپوها در حال خرید صابون و مرغ یخزده در سوپرمارکت ها دیده شدند.
روپی رئیس بزرگ توضیح می دهد که چرا کسانی از نسل او هنوز نگذاشته اند که برگهای غمگین در اینجا هم مانند سایر نقاط جهان نبض حیات را بکشند:
«زمان قدیم مردها مرد بودند. آنها را جنگجو بار می آوردند؛ از مرگ نمی هراسیدند، به قولشان عمل می کردند و جواب تفنگ را با تیر و کمان می دادند…. آنچه مرا شکل داد آداب جنگاوری بود. همیشه حرفم را زده ام و از هیچکس نترسیده ام. هیچ وقت در برابر سفید پوستها احساس حقارت نکرده ام. آنها باید به ما احترام بگذارند، اما ما هم باید به آنها احترام بگذاریم. من معتقدم که آداب جنگاوری هنوز باقی اند. کایاپوها اگر مورد تهدید قرار بگیرند، دوباره خواهند جنگید. اما من به مردمم توصیه کرده ام که دنبال دعوا نگردند.»
درود و پاینده باد قبایل کایاپو و رئیس خردمندشان