ردکردن این

مدرسه لکانی ایرانی

فلوت دریا

آنگاه که دریا فلوت خود را می نوازد

و پشت گوش طلایی عشق را می دهد نوازش و نوید

و درختان، رقص شاخسارها و برگه دانها را می کنند آغلز

و میمونها در جزیره تنهایی خود جست و خیز می کنند

بر تنه های درختان، بر شاخه های شاخص های جهان علیا

و زنجره ها رنجمویه های خود را بر تنه های سنگ قبر می خراشند

و آه به آتش می کشد کومه های خفتگان و خفته دلان را

و سگ نوای عشق را در رودخانه های شب ده جاری می کند

و ستارگان برق چشمان شیطنت بارشان را دیگر مخفی نمی کنند

و کهکشان راه شیری تمام راه های عشق را آشکار می کند

و لب تمام صدفها درهای گرانبها را بر لب ساحل نزار می افشاند…

عطر عشق در فضا پراکنده می شود

و دیگر گنجشگان بیهوده نمی خوانند

که عشق بیهوده نیست

بیهودگی نیست…

به اشتراک‌گذاری این مقاله در شبکه‌های اجتماعی